زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت هفده
زمان ارسال : ۱۱۸۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
سر راهش او را هم بر میدارد و با هم میروند.
صدای فین فین دختر روی اعصابم است و بیتوجه به جسم لرزانش که گوشه دیوار در خود مچاله شده است، راهم را کج میکنم و از جهت مخالف راهی که آن دو پسر رفتهاند، به سمت ته کوچه میروم تا به خیابان اصلی برس ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هارلی
140آمنه جون شما دیگه چرا ؟ حیف نیست یه جای خالی برای عکسا باشه :( خواهشاً مثل مهیار فراموش نشود عکسا 🥺درضمن این رمانتم ترکوندی ❤️🖤