به طعم خون - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت بیست :
زمین خوردم۔
تار می دیدم۔۔۔
نگاهم تار شده و سرگیجه داشتم۔
هولگه زمین خورد۔
دست هایم را از پشت گرفتند و به عقب کشیدند۔
خواستم تقلا کنم۔۔۔فریاد بزنم۔۔۔نفسم در نمی امد۔
هلگه ام را اسیر کردند۔
الیزایل به سمتشان حمله ور شد۔
فریادی زد ک کل سرباز ها زمین خوردند و میز و صندلی های چوبی به در و دیوار خوردند۔
بلند شدم و به سمت هولگه دویدم۔
اما حس کردم جانی در تن ندار
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۶۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Leily
30پارتا خیلیییی خوب بووود مثل همیشه خفن و عالییییییی