پارت نوزده :

مراسم انجام شد...
در تاریکی شب...خیره به ماه کامل.
میان سحر و جادو ی من...
دخترم هم بستر پادشاه شد.
ملکه روی زمین میان سحر جادو های من خوابیده بود.
خم شدم و انگشتم را درونِ جام خون دخترم فرو کردم.
انگشتم را ارام روی شکم ملکه کشیدم.
بغض کرده بودم.
دخترم را فدای مردمم کردم.
فدای زنده ماندن.
زندگی کردن.
دخترم را فروختم تا زنده بماند.
مادر بدی بودم‌‌...اما مادر

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۷۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان به طعم خون رمان به طعم خون

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Hana

    70

    محشششششر بوووووووود خیلیییییییییی عرررررررررررر چقد خفنه عاااااه🤤😋 ماچ ب سرو کلتون قشنگا💋💗🍭

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.