پارت بیست و یکم :

رعب و وحشت را میشد در بند بند وجود تک تکشان حس کرد۔
لبخند ترسناکی زدم:
-خون دخترم در رگ های فرزندانت جریان دارد۔۔۔برای همین جلوی تک تک مردم قربانیشان نمیکنم!
انگشت اشاره ام را ب سمت پادشاه گرفتم۔
-و تو خواهی سوخت۔۔۔
به اسمان زل زدم و فریاد زدم:
-نفرین من روانه  تو و خاندانت باد۔۔۔
نفرین من روانه فرزندان و ملکه ات باد۔۔۔
سرباز های بیشتری ب سمتم حمله ور شدند۔
پا

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۶۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان به طعم خون رمان به طعم خون

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سحر

    ۱۶ ساله 20

    واااااای عالی بود مرجان عزیزم فوق العاده بود مرسی ازت با اینکه کرونا گرفتی اما باز واسمون پارت مینویسی خیلی ممنون خدایی فوق العاده و غیرقابل پیش بینیه

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.