مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت شصت و هفتم :
نیشم رو بستم و چپ چپ نگاهش کردم که حرصی چشمهاش رو ریز کرد و زیر لب غرید: تا عمر دارم دیگه نمیذارم دستت به دهنم برسه عقدهای خانم...
بیهوا و حرصی دستم رو محکم روی لبهاش فشار دادم که چشمهاش عین وزق زد بیرون حرصی گفت: یکی طلبت!< ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نازی
162ووییی عکسا چه خوجیلن😍😍😍😍🤤🤤فقط سوالی که پیش میاد اینه که سیاوش جون کی هستن؟ 🙂