مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت شصت و دوم :
همین طور خیره خیره و عاشقانه به هم دیگه زل زده بودیم که نریمان با سرفههای مصلحتیاش، بینمون پارازیت انداخت و گفت: یه لحظه یه لحظه صبر کنید! من نفهمیدم چی شد داداش؛ تو دختره رو دیدی، بعد دوباره عاشقش شدی، بعد چی شد که اومدی آجی من رو گر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطی
00عالی بودکل کل هاشوت فقط یاخته مون