مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت شصت و یکم :
لبخند پت و پهنی نثارش کردم که نیاز، کنجکاو یه تای ابروش رو بالا انداخت و گفت: چه خبره؟ برای منم تعریف کنید ببینم.
نفس عمیقی کشیدم و با غذام بازی کردم که نریمان تک خنده کوتاهی کرد و گفت: داداش حس میکنم میترسی بگی.
با خنده س ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یلدا
00وایییییی قلبم