تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت شصت و ششم :
هنگ کرده، دستهای لرزونم رو به کابینت کنارم گرفتم و آروم آروم به سمتش برگشتم که دیدم از جاش بلند شده و با اخمهای درهم به این سمت میاد.
- زری؟ چرا جواب نمیدی؟ چی میگه رضا؟ اینا رو مگه تو نخریدی؟
لبهای خشک شدهام رو به سخت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
yalda
60منو بگو چقدر خوشحال شدم که رضا حرف میزنه😐