پارت پنجاه و نهم :



یه چشمش رو ریز کرد و خیره به نگاه اخم کرده‌ام لب زد: راست میگی به من چه؟ از فردا غذا رو هم خودت درست کن؛ من باید بیشتر حواسم به مولکول‌هام باشه.

وحشت زده از حرفش راهی که رفته بودم رو برگشتم و جدی گفتم: یعنی چی؟ اول اینکه من آشپزی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.