پارت شصت و سوم :



عصبی از این رفتارهای ضد و نقیضش، چادرم و روی سرم مرتب کردم و درحالی که نگاه از چشم‌های منتظر و مرموزش می‌گرفتم غریدم: نه آقا آمین، داشتم خیلی واضح و محسوس می‌گفتم دست از سر بچه من بردارید؛ اون اگه نیاز به مهر و محبت داشته باشه هم برادر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.