پارت شصت :



- وای سمیرا هنوز باورم نمیشه! رسماً در و روی صورته مرده کوبیدم و رفتم؛ وقتی از اتاق بیرون اومد مثل اژدهای دو سر شده بود؛ بعدشم دیگه اصلا نموند و راهش رو کشید و رفت.

با قرار گرفتن سینی چای جلوی صورتم، دست از تعریف کردن شیرین کاری‌ه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.