تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت شصت :
- وای سمیرا هنوز باورم نمیشه! رسماً در و روی صورته مرده کوبیدم و رفتم؛ وقتی از اتاق بیرون اومد مثل اژدهای دو سر شده بود؛ بعدشم دیگه اصلا نموند و راهش رو کشید و رفت.
با قرار گرفتن سینی چای جلوی صورتم، دست از تعریف کردن شیرین کاریه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
؟
۱۵ ساله 140اره خب حسین پسر خاله زریو میخاد😐😈😂