پارت پانزده :

با افتادن چیزی درست جلوی پام جیغی زدم و چند قدم ب عقب برداشتم.
با وحشت نگاهم و ب زمین دوختم.
اروم خم شدم و دستم و ب سمت گوشی شکسته بردم.
قاب لیموییش خاکی شده و صفحه اش ترک برداشته بود‌
گوشی آویسا بود.
با وحشت گوشی و چنگ زدم و سرم و اروم ب سمت بالا بردم.
به سقف خونه دو طبقه کنارم زل زدم.
روی پشت بوم ایستاده بود.
چهرش دیده نمیشد.
به طور دقیق کلا هیچیش دیده نمیشد!
ک

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۸۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان به طعم خون رمان به طعم خون

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ا

    00

    ا

    ۱ سال پیش
  • Sara

    ۱۶ ساله 70

    وای خدای من واااای اصن.... سکوت میکنم☺ نمیشع هر روز پارت گذاری بشع؟💙

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.