پارت چهارده :

سرعتش خیلی بالا بود و بین ماشینا با مهارت لایی میکشید.
با خنده به صندلی چسبیده بودم و به سام نگاه میکردم.
تکون تکون میخورد و با موزیک خودش و هماهنگ کرده بود.
تیام ماشین و کنار یه آب میوه فروشی بزرگ نگه داشت.
از ماشین پیاده شد.
آنا به سمتمون چرخید:
-چی میخورید؟
دلوین فوری جواب داد:
-آیسپک توت فرهنگی.
تیام خم شد.
آنا رو به تیام گفت:
-منم آب انار.
سام به در ت

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۸۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان به طعم خون رمان به طعم خون

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Saba

    30

    هوففف همیشه جای حساس تموم میشه 😐💔 من میگم همش یه نقشه هست 🙃🍷🩸😈

    ۴ سال پیش
  • Sara

    ۱۶ ساله 30

    اوف الان چی میشع

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.