به طعم خون - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت چهارده :
سرعتش خیلی بالا بود و بین ماشینا با مهارت لایی میکشید.
با خنده به صندلی چسبیده بودم و به سام نگاه میکردم.
تکون تکون میخورد و با موزیک خودش و هماهنگ کرده بود.
تیام ماشین و کنار یه آب میوه فروشی بزرگ نگه داشت.
از ماشین پیاده شد.
آنا به سمتمون چرخید:
-چی میخورید؟
دلوین فوری جواب داد:
-آیسپک توت فرهنگی.
تیام خم شد.
آنا رو به تیام گفت:
-منم آب انار.
سام به در ت
Saba
30هوففف همیشه جای حساس تموم میشه 😐💔 من میگم همش یه نقشه هست 🙃🍷🩸😈