شومینه به قلم نرگس نعمت زاده
پارت پنجم :
هرچه می گذشت، بی حال تر می شدم و تکلم برایم سخت تر می شد.
داد زد : مجید!
همان صدا کلفته گفت : جانم خانم؟
خیره به چشمانم گفت :درش بیار.
- چشم خانم.
جلو آمد و با یک دست، پارچه را از روی صور ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Sahel
10تا الان خوب بودع