به طعم خون - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت سیزده :
هر سه از سالن کتابخونه خارج شدیم.
نفس راحتی کشیدم.
کنار پله های منتهی به سلف ایستادیم.
-بقیه حالشون خوبه؟
آنا با ابروهای بالا رفته درحالی ک خیره به صفحه بزرگ گوشیش چیزی تایپ میکرد گفت:
-نه اونا عقب نشسته بودن خیلی آسیب ندیدن.
سر تکون دادم.
-من دو ساعت دیگه یه کلاس دیگه دارم.
سام به ساعت مچیش زل زد:
-منم کلاس ندارم استاد انداختم بیرون از کلاس.
با خنده ادامه دا
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۹۱ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
اسما
00ممنون تو زندگی به یکی مثل سام نیاز داریم 🤣🤣🤣🤣
۱ سال پیشMehrAna
30تیام تو عکسه چشاش***نیس؟😂 ولی خدایی عالی بود ایول❤✌
۴ سال پیش...
10ا اولم معلوم بود با تیام ازدواج میکنه من ک حدس میزنم با اونی ک همیشه نجاتش میده ازدواج میکنه😂
۴ سال پیشSara
۱۶ ساله 20جووووون عالی بود عااالی💙 ولی ی سوال تا اخر رمان قرارع ک در هفته 2 پارت بزارید یا بعد از ی مدت هر روز پارت میزارید؟
۴ سال پیش+
10کراش اولم پرید 😭
۴ سال پیشLeily
30شتتتتتت ، تیام و انا؟!! فکرشم نمی کردم مثل همیشه غیر قابل پیش بینی و عالییییییییی
۴ سال پیشSaba
43واییی تیام که نامزد داره پس رونیا چی 😂🥺🩸 من برا عروسیشونم برنامه ریزی کرده بود هوفف😂😂💔
۴ سال پیش
Parya
00انگار اونا به اتفاق دیروز ربط دارن