پارت چهل و پنجم :



- رضا کنار خودم باش، انقدر دور نرو! 

با داد من از حرکت ایستاد و تخس نگاهم کرد که از صندلی بلند شدم و همون‌طور که طرفش می‌رفتم گفتم: اصلا بیا بریم خونه؛ کلی کار مونده رو سرم، فردا هم از صبح باید برم خونه خانم توفیقی.

سرش رو ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.