تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت چهل و چهارم :
هنگ کرده فقط نگاهش کردم که بیحرف اضافهای به سمت خیریه راه افتاد.
اهمیتی ندادم و جلوی در خیریه هم خواستم بیتوجه پیدا شم که گفت: زری!
سرم رو عقب برگردوندم و چپ چپ نگاهش کردم که سریع اضافه کرد: خانم؛ من باید یه چند تا سوال ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
خیلی عالیه
00خیلی عالیه