به طعم خون - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت دوازده :
سفره رو پهن کردم و روی زمین بی حوصله نشستم و چهار زانو زدم
قاشقم و پر برنج کردم و به سمت دهنم بردم.
صدای غر غرای مامان میومد:
-اصلا درک نداره!
عزیز خانومم شروع کرد به همراهی مامان به غر زدن:
-تربیت توعه دیگه بردیشون کشور غریب...
کلافه یه قاشق ماست تو دهنم گذاشتم.
تو آینه گاز ب خودم زل زدم.
نفس عمیقی کشیدم و با سرعت غذام و خوردم.
ظرفای کثیف و توی ظرف شور گذاشتم
مطالعهی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۹۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Mania
10مثل همیشه عالی