مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت سی و هشتم :
خسته از این قایم موشک بازیها سرم رو آروم تکون دادم و گفتم: باشه، ولی فردا باید دایی رو ببینم؛ نمیخوام کاری کنم که معراج توی دردسر بیافته.
اونم تایید کرد و درحالی که سعی داشت بلند شه لب زد: پس بگیر بخواب؛ چشمهات شده دو تا کاسه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
خانم
00یعنی این همه مدت بابای معراج !!! میثم رو می شناخت عجیبه🤔🤨😐😑😶🙄