پارت سی و نهم :



متفکر پاهام رو توی هم گره کردم و درحالی که گیج تاب می‌دادم لب زدم: نمی‌دونم، من حقیقت رو بهش میگم؛ فکر نکنم در برابر مسئله‌‌ای به این بزرگی ساکت بمونه.

نگاهم رو به فریاد دوختم تا اونم تایید کنه که شونه بالا انداخت و گفت: معراج آدم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.