پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۱۴۳۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

یک تی شرت گشاد یاسی همراه با شلوار لی یخی پوشیدم، سر سری شانه ای به موهایم زدم، مدارک و وسایلم را داخل جیب شلوارم جا کردم و از اتاق بیرون رفتم.


همان موقع ماهرو با یک سینی پر جلوی در اتاقم رسید.

با دیدنم گفت : عه سلام. صبح بخیر. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.