به طعم خون - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت ده
زمان ارسال : ۱۲۳۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
-اون خانوم و میبینی؟
سرم و چرخوندم...با اخم به زن زل زدم.
دستی به کت دامنش کشید و بهم نزدیک شد.
لبخند زد:
-سلام رونیا! میدونم الان دوسم نداری...ولی قول میدم...
با گریه جیغ زدم:
-اون مامان من نیست...مامان خودمو میخوام.
خانومِ لارن دستی به گردنِ باریکش کشید.
همه بچه های پرورشگاه میگفتن یه روز از لاغری زیاد میمیره.
-خانوم کانته من عذر میخوام یکم سرتقه گفته بودم ک...
زن
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
روژی
00عالی