پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۱۲۹۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

با نفس- نفس ایستادم و گفتم:

- اوف، نفسم گرفت. 

اون هم ایستاد و یقه‌اش رو صاف کرد. با چشم‌های بی‌تفاوت به پشت کلبه اشاره کرد و گفت:

- اگه رضایت میدی بریم یه سر به بچه‌ها بزنیم.

با چشم‌ غره‌ای از کنارش رد شدم. درخت‌ها توی هم تنی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.