تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت پانزده :
آروم لای چشمهاش رو باز کرد و با ذوق نگاهم کرد که لبخند پهنی بهش زدم و بلندش کردم.
- پاشو مامانی، برو دستشویی بعد بیا سحری بخور باشه؟
سرش رو به نشونهی تایید بالا و پایین کرد و تلو تلو خوران به سمت در رفت؛ من هم از جام بلند شدم و خواستم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آیناز
101مگه زری نگفت رضا لاله الان رضا با اشاره اون حرف و زد🤨🤨درضمن زری گفت***شدم مگه***اون مرتیکه شده پس چرا تو پارت های که خوندیم چیزی ننوشته بود😐😐🤷🤷