پارت یازده :

یکم فشار دست‌هاش رو کمتر کرد و اخمی بین ابروهاش نشوند؛ سرش رو بیشتر به صورت غرق اشکم نزدیک کرد و آروم زمزمه کرد: خاطرت رو می‌خوام؛ خودت خوب می‌دونی بحث مال الان نیست! از همون اولین بار که دیدمت دل و ایمونم و باختم.

لبش رو با زبونش‌تر کرد و نگاه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.