تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت ده :
اخم کمرنگی بین ابروهام نشوندم و همونطور که سماور رو بالا میزدم تا جوش بیاد، قوری قدیمیام رو برداشتم و با نیم نگاهی به داخلش، دوباره از آشپزخونه خارج شدم و درحالی که به سمت در میرفتم گفتم: شرمنده ها! ما آبمون رو قطع کردند، بعد مجبورم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رکسانا
264خدایا آخه اینا انسانن به جای اینکه بره بکوبه توی دهن مردمی که دهن گشاده شون و نمیبندن اومده واسه من میگه اهلیت میکنم.😡دِ خاک بر سر بی غیرتت خیر سرت زن داداشته. هیش دختر ها فریاد نمی زنند 😏😏😏😏😏😏