شومینه به قلم نرگس نعمت زاده
پارت سی و ششم
زمان ارسال : ۱۴۴۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
سگ ها روی پاهایشان بلند می شدند و تقه ای به در می زدند، و همزمان واق واق می کردند.
قلبم چونان گنجشکی بی پناه در سینه می کوبید و با ترس، نفس نفس می زدم.
دیگر به کل دردم را از یاد بردم.
صدای نکره اش که از دور آمد، ف ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دلارام
04همیشه شخصیت اصلی داستان از همه خوشگل تره اما اینجا بنظرم هستی و ماهرو زیباترن🙁