پارت هشتاد و هشتم

زمان ارسال : ۱۲۳۷ روز پیش

صدای چرخ خیاطی قدیمی و مشکی رنگ زهراخانم در فضای خانه پیچیده و زن، مشغول دوختن بود؛ نسیم مقابل مادرش نشسته و زانوها را بغل گرفته، چانه را روی زانوها گذاشته بود.
- مامان...
زهرا خانم، از بالای عینکش نگاهی انداخت:
- جانم؟
- نوید می‌گفت درس بخونم اما من الان اعصاب و روحی
1393
278,010 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    ۱۷ ساله 130

    اخجون گفته بودم این نسیم و پرهام ممکنه بهم برسن ،استارستش خورد🤣😍چه استارتی هم بود 😯اخییییش دلم خنک شد دست این پری پر پر شده رو شد .مرسی این پارت بلند و عالی بود🤗

    ۳ سال پیش
  • حوریا

    171

    خدایا!چرا اینقدر این پریدخت عقده ای و عوضیه😠محسن دیگه لیاقت نسیم رو نداره با ی عکس اعتمادش از بین رفت الکی بهونه خانواده اورد😑پس پرهام یار نسیم میشه😆چقدر بدم میاد از ادمایی ک ندونسته قضاوت میکنن😕

    ۳ سال پیش
  • سوری

    80

    ژووون داره ژذاب میشههه😜😜😜😜😜حلال اوسون 😝

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید