پارت هشتاد و نهم

زمان ارسال : ۱۲۳۶ روز پیش

مردی میانسال با موهای کوتاه و جوگندمی، یک دست لباس سبزرنگ باغبانی به تن داشت و دستکش‌های خاکستری‌اش کمی گِلی شده بود. با اینکه آفتاب داغ نبود اما چشم‌هایش را ریز کرده بود و چین‌خوردگی‌های گوشه‌ی چشمش عمیق‌تر شده بود؛ با ظرافت و دقت، شاخه‌های خشکیده‌ی درختان و بوته‌های ش
1393
278,009 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نرگس

    20

    نویدو میخوام😐💔

    ۳ سال پیش
  • asal

    60

    خدایی کجای دنیا از این داداشا داره بریم واسه یه هفته اجاره کنیم 🙄🤣

    ۳ سال پیش
  • سارا

    ۲۰ ساله 44

    هیی خدا اگه الان همه یه دونه از داداشا داشتن دیگه ما بهشت رو می خوایم چیکار؟ رمان خوبیه ها ولی این داداشا رو انقدر خوب جلوه ندین اولا همچنین داداشایی وجود نداره دوما زخم رو نمک ما می پاشین🥺🥺😭😭

    ۳ سال پیش
  • طرفدارمهراب خسته صدا

    31

    کی گفته وجود نداره من خودم یه داداش دارم تک تک که حتا نوید م بهتره

    ۳ سال پیش
  • ...

    110

    شخصیت نوید بهترین شخصیت تو کل رماناییه که خوندم نوید وکیوان تکن

    ۳ سال پیش
  • آرام

    100

    وای منم همچین برادری میخوام مثل نوید و کیوان 😞

    ۳ سال پیش
  • سوری

    130

    👌😐همه یکی یدونه برادر مث نوید میداشتیم غمی نداشتیم 🌷😐🌷

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید