شومینه به قلم نرگس نعمت زاده
پارت سی و سوم
زمان ارسال : ۱۴۴۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
دیگر چیزی نگفتم.
سینی را که گذاشت، گفت : من می رم لباس های خانم رو اتو بکشم، کاری داشتین صدام کنین.
بی توجه به حرفش گفتم : چرا وقتی نیست بهش می گی خانم؟
ریز و خجالتی خندید و گفت : از بس گفتم دیگه عادت کردم.
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Anobis
71ب جرعت میتونم بگم بهترین رمانی بود ک تا الان خوندم و از شخصیت ارامش خوشم میاد این ک عکسشم بنظرم عالیه مشکلیم ندار ممنون نویسنده بهترین شاهکار بود