پارت پنجاه و نهم

زمان ارسال : ۱۸۶ روز پیش

آرام‌تر که شد، آراس زیر گوشش زمزمه کرد: کجا می‌خوای بری؟ برگردیم خونه یا...

دلنیا تکانی خورد و از آغوش آراس بیرون آمد.

- باید برم پیش سمیه خانم.

نگاه دیگری به خاک روژدا انداخت و آهی کشید.

- سامران چی می‌شه؟

آراس اخم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید