آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و هشتم
زمان ارسال : ۱۹۴ روز پیش
رز از نوشیدن چای دست کشید.نگاهش را از بین انسانهای حاضر در محوطه بیرونی بیمارستان عبور داد و به دلارا خیره شد.
_سه روز زیر یه سقف باهاش بودم ولی حتی نتونستم درست و حسابی باهاش حرف بزنم!فکر میکنم امروز از تو چیزی رو خواستم که خودم نتونستم انجا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
توضیحاتی در مورد جلد دوم آخرین گلوله:
جلد دوم رمان به نام "بازگشت گلوله"
در بخش آنلاین دنیای رمان پارت گذاری خواهد شد💙
روزهای سه شنبه و جمعه🤍
در ژانر مافیایی،عاشقانه و درام!
البته باید بگم در این جلد هم پارت های رازآلود و مهیج خواهیم داشت❤️
جلد دوم از لحاظ زمانی به موازات آخرین گلوله هست و در زمان گذشته رخ میده.البته باید عرض کنم در اواسط رمان، به زمان حال برمی گردیم و شاهد اتفاقاتی هستیم که پس از جلد اول در حال رخ دادن هست💜
بازگشت گلوله،روایت کننده زندگی برسام و رز هست.علاوه براین قراره شاهد حضور کارکتر های جدیدی هم باشیم💚
درسته جلد دوم ادامه جلد اول هست؛ اما توصیه می کنم
موقع خوندنش، به چشم یک داستان تازه بهش نگاه کنید...چون این جلد هم ماجراهای خاص و مهیج خودش رو داره و سایر کارکتر های جلد اول هم در اواسط رمان به برسام و رز ملحق میشن🧡
امیدوارم در جلد دوم هم همراه من باشید تا بتونیم در کنار همدیگه لحظات قشنگی رو رقم بزنیم💛✨
ارادتمند شما
نیلوفر سامانی
💥مژده مژده💥
برای دوستانِ عزیزی که منتظر پایان رمان بودن مژده دارم😁
آخرین گلوله در پارت ۱۷۶ به اتمام رسید و تا دیر نشده به رمان سر بزنید و پارتها رو پشت سر هم بخونید😍❤️
البته پیشنهاد میکنم کنارتون حتما یه لیوان آب قند داشته باشید....چرا؟؟
چون پارتهای بسیار مهیج و نفسگیری در پیش دارید و تا خودِ پارت ۱۷۶ قراره حسابی سوپرایز بشید😉
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید❤️
قراره معادلات ذهنیتون حسابی بهم بریزه...😎
دوستان عزیزی که توسط دنیای رمان بلاک شده بودند و قادر به ارسال نظر نبودن،از این پس امکانِ ارسال نظر براشون فراهم شده و تمامی بلاکیها لغو شدند🌹
😍سلام سلام😍
پارت ۱ تا ۶ جلد دوم "بازگشت گلوله"
در دنیای رمان قرار گرفت❤️✨️
جلد دوم رو حتماً به کتابخونه اضافه کنید تا اطلاعیه های مربوطه رو دریافت کنید🌹
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بچم :)❤️
۶ ماه پیشArezoo
00فقط میخام بگم دوست دارم😍😍
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عزیز دلمی که🫂❤️💫
۶ ماه پیشکیمیا
00سلام اومدم بگم اگه امروز با پارت هدیه نمیایییی اصلا نیاااا
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام یعنییی اصلا نیاممم؟ اگه امروز نیومدم اگاه باشید و بدانید که چرااا نیومدم😂❤️
۶ ماه پیشآمینا
00نه بیا کی میگه نیای پارت هدیه نمیخوام.یه روز دیرتر رمان تموم میشه .بعدش میمونیم ما و یه دنیا دلتنگی🥲🥰😍🤩
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عزیز دلمی که😍❤️منم خیلی دلتنگ میشم🥲🥲
۶ ماه پیشهانیه
00عالی بود عزیزم نگران نباش قابل درکه برای ماهم خوبه ذهنمون به چالش کشیده شه 😉💕
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برم🫂❤️
۶ ماه پیشنگار
00بالاخره ی سری چیزا معلوم شد،خداروشکر🤲🏻 نیلوفر جان خسته نباشی خیلی لذت بردم🌹 مرسی ازت🫂
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت عزیز دل❤️مرسی از انرژی خوبت🫂😍
۶ ماه پیشماهیلا
۲۳ ساله 00من الان تقریبا همه چی حل شده برام الا مصطفی .....دقیقا ربطش به برسام رو نمیفهمم ؟ واینکه اگه از وجود برسام خبر داشت پس چرا به ثامر نگفته تاحالا...
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
در واقع نه تنها مصطفی بلکه خود ثامر هم میدونست از طریق خاج میتونن به برسام برسن اما اینکه چرا چیزی نمیگه در پارت های بعدی بهش اشاره میشه عزیزم❤️
۶ ماه پیشسارای
00عالی بود نیلوفر جونم ولی خدایش این مصطفی چه سمی بود ما نمیدونستیم🥴🥴😎نوه اش هم حتما نوه ای خودش نیست باور کنید،من این اخریا واقعا گیج شدم
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
نه دیگه نوه خودشه واقعا😂😂 الان اوکی شد برات؟❤️
۶ ماه پیشسیتا
00پارت خوبی بود فقط بابای دلارا یک روانی به تمام معناست مشکل داری بچه ها رو اذیت میکنی روانی آخه خلافکار بودن چه کاری که با آدم نمیکنه به بچه خودشون هم رحم ندارن
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
مرسی عزیزم❤️ دقیقا همینطور که میگی😢
۶ ماه پیشماهیلا♡
۳۷ ساله 00نیلو جان میدونم که مصطفی یکی از افراد ثامر اما چون قبلش گفتی آیا از مصطفی انتظار داشتید گفتم که مگه چه نسبت دیگه ای داشته،منظورمو اینبار رسوندم آیا؟
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
اهاااااا بله الان متوجه شدم😂❤️ نه نسبت دیگه ای ندارن
۶ ماه پیش
۱۶ ساله 00نیلوو در جلد دوم قرار نیست ک از کارکترهای مهم حذف بشع درسته؟؟؟
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
این از اون دسته سوالات بود که باید بگم در آینده مشخص میشه🤣❤️
۶ ماه پیشثریا
10باز خوبه برسام با این که تازه اومده نگران بردیا میشه یعنی الان رفتیم قسمت دوم رمان🤔 تقریبا معما ها حل شدن🌹💞 ممنون عزیزم واقعا عالیه تا حالا نشده بود برای یه رمان در عین حد کنجکاو بشم🥰🤩
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برم❤️🫂مرسی از انرژی خوبت😍نه عزیز همون جلد یک هستیم فقط دیگه معما نداریم
۶ ماه پیشثریا
10من اصلا نمیفهمم چرا مصطفی به ثامر نگفته اون که می دونه ثامر دنبال برسام🤔 رز از دلارا کوچکتوه چون حاصل ازدواج دوم خاجه دیگه🧐
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بله دقیقا رز کوچیکتره❤️ مصطفی خودش هم گفت تازه به بازی وارد شده.یعنی پای افراد قدرتمند دیگهای هم در میونه که در جلد دو بهش اشاره میشه
۶ ماه پیشآمینا
10چقدر امیر بیشعوره میگه داداشت خوب میشه روند گاوبودنشو ادامه میده سلیمان هم نمیتونه براش کاری کنه😅😅😅مرسی از این عاشقانه ای که در اوج ناراحتی برای بهار رقم زدی. امیرسام هم نیرو گرفت برای انتقام👍👍👍
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
هر کاری میکنم اصلا نمیتونم امیر رو احساسی جلوه بدم🤣🤣بهش نمیاد.بچه اینجوری دلداری میده. راستی جواب پیامم تو خصوصی اومد؟
۶ ماه پیشآمینا
10آره اومد عزیزم.نه پیچیدگیش الان حل شده فقط چون آنلاین و ماها چندین رمان آنلاین میخونیم ذهنمون یاری نمیکنه.خودم به شخصه یه دور ازاول تا آخرشو میخونم وقتی تموم شدهم دوسش دارم هم یکجاخوندنش حالی دیگه دار
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
خب خداروشکر❤️خیالم راحت شد عزیز دلمی که🫂🥰
۶ ماه پیشماهیلا♡
۳۷ ساله 00سلام نیلو جان ، مصطفی کی بود؟
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام عزیزم❤️ یکی از افراد ثامر پدربزرگ مهگل هم بود.خدمتکار خونهی ثامر
۶ ماه پیشآوا
00ایول دختر عالیی بود فقط یه سوال الان از این پارت به بعد میشه جلد دوم رمان؟ هی ولی چقدر زود قرار شده رز و برسام برگردند دلم میخواست قبل از رفتنشون خانوادتون رو ببینن🥺 مثل همیشه پرانرژی ادامه بده❤️🙂
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عزیز دلی❤️❤️نه همون جلد یک هستیم منظورم بود دیگه ژانر معما تو این جلد تموم شد😁
۶ ماه پیش
آزاده دریکوندی
00ای بردیای حبس کشیده....💔