پاناسیا به قلم عاطفه امیرانی
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۲۷۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 15 دقیقه
باز هم از نگاه کردن به او فرار کرد. این حرکتش اعصاب الینارز را به هم ریخته بود.
از صبحی که رسیده بودند، مشغول چرخیدن دور و بر پدرش بود.
حتی وقتی سهیل، اعضا را به طور بازدید از کمپانی برد، او به بهانه ی سردرد، خواسته بود پیش پدرش بماند. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
۲۵ ساله 00این الینا بفهمه قلب باباشو آسمان تسخیر کرده حسود بشه ناجور😅 حقم داره