بازگرد و مرا به خانه برسان به قلم لیلا مردانی
پارت سیزده :
فصل ششم
نگار
سحر از پنجرهاى که از آشپزخانه به تراس باز مىشود، به حیاط سرکى مىکشد. طورى که صداش به بقیه که توى تراس ایستادهاند برسد، داد مىزند: بهرام نذار بچهها برن طرف استخر.
بهرام توى دیدرس نیست اما صدایش مىآید: نترس! ما حواسمون هست.
سحر برمىگردد بهطرف ما توى آشپزخانه و مخاطبش هنوز بهرام است وقتى مىگوید: آره؛ حواست هست که بچه تا یه مترى استخر رفته!
مطالعهی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۶ ساعت پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.