پارت دوم

زمان ارسال : ۹۷ روز پیش

کورسوی نوری از ته باغ فضا رو روشن کرد.

قطرات بارون تا به حدی درشته که حتی نمی‌تونم باغ و از این‌جا ببینم.

باریش ایستاد مقابلم:

- امر دیگه‌ای دارید خانوم؟


تلخی رو عین موم از لبخند لبام کشیدم بیرون و سرمو کج کردم.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید