آقای ایگرگ (Mr.Y) به قلم مریم بهاور84
پارت سوم :
با یه حرکت کتمو از تن خارج کردم و انداختم رو کاناپه راحتی.
آئینه میز توالت شلوغم تو اون سکوت باهام حرف میزد.
شاید مثل بقیه میگفت بدک نیست واسه اولینبار تو طول عمرم یه لبخند تحویلش بدم؟
کامل برگشتم سمتش و از حرکت ایستادم.
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
بهار
00خوبه