آقای ایگرگ (Mr.Y) به قلم مریم بهاور84
پارت یکم
زمان ارسال : ۸۶ روز پیش
طنین نوسان و رفتآمد برفپاککن شیشه جلویی عین تیغی بر افکارم، مدام ذهن پرتم رو به بازی میگرفت.
انگار داشت با اون صدای کثیف بهم یادآوری میکرد:
" هی... دیدی؟ دوباره بارون گرفته! "
مطمئنم از این خبر داشت که بارون حالمو بد میکنه. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Harin
00لطفاً در روبیکا کانال بزنید و رمان رو اونجا هم پارت گذاری کنید