هوده به قلم مهدیه سجده
پارت دوم :
سرم را تکان دادم و چرخیدم. چند قدم برداشتم که صدایم کرد:
- یاسین؟
سمت عقب چرخیدم:
- جان داداش؟
- قول بده کنکور دانشگاه خوب قبول بشی و خودت و بابا رو از این وضعیت نجات بدی. باشه؟!
سرش را تکان داد و فرهای سیاهش لرزیدن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دلیا
00واییی چرا علیرضا اینجوری شد؟