این رمان درباره ی دختری خوش چهره و زیبارو است به نام شفق که او در یک مرکز درمانی به کار پرستاری مشغول میباشد . چند روزی به مرخصی میرود و در بازگشت از مرخصی به دکتری جوان و خوش ظاهر به نام کامران برخورد میکند . کامران تازه کارش را در بیمارستان شروع کرده و پس از دیدارهای زیاد شفق رو عاشق خودش میکند . در این جا شفق حرف های زیادی در مورد کامران میشنود که باعث عدم اعتمادش به او میشود ولی کامران او را متقاعد کردن و تمام تلاشش را میکند که با او ازدواج کند و …

ژانر : عاشقانه، کلکلی، هیجانی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۳ دقیقه

مطالعه آنلاین شفق و کامران
نویسنده : اقلیما فرنگی

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی

خلاصه :

قصه، قصهی ِاروماییست که نامش برعکس شده کلمه عشق در لغت اسپانیا است. دختری که نامش بوی عشق میدهد اما، عشق واقعی را باور ندارد. دختری که برای رسیدن به رویایش، هر کاری میکند. رویای خوانندگی و نوازندگی دارد و برای رسیدن به آن نیاز به رهایی دارد... مقدمه: اروما، دختری که بال و پرش را چیده اند ...دختری که نامش، با زندگی فعلی او هیچ ارتباطی ندارد...دختری که با بزرگترین تصمیم، مسیر زندگی اش را تغییر میدهد..

نور چراغ گوشیمو روی قفل در ثابت کردم و سعی کردم که کلیدم رو تو سوراخ در بچرخونم و در رو باز کنم

بعد از اونهمه تلاش توی اون تاریکی موفق شدم و وارد خونه شدم، در رو قفل کردم تا خیلم از امنیت خونه راحت بشه، با دستم دیوار رو لمس کردم تا چراغ های راهرو رو بتونم پیدا کنم و روشن کنم و وقتی روشن کردم رفتم روی کاناپه وسط خونه نشستم.

تمام تلاشم رو میکردم که زیر پالتوم بتونم خودمو مچاله کنم تا از سرما یخ نزنم، آخر زمستون بود و هوای خونه بدون پکیج اصلا گرم نمیشد. با خیالاتی که تو سرم بود، چشم هام حال دریایی رو پیدا کرد که موج هاش حرکت نمیکردن و به جلو نمی اومدن و فقط جایی جمع شده بودن و مثل یک جزر و مد فقط به جایی که جمع شده بودن، عمق میدادن.

بیشتر خودم رو جمع کردم توی پالتوم و برای اولین بار بلند زدم زیر گریه.

خب هر آدمی یه ظرفیتی داره و به اندازه همون ظرفیتش هم مشکلات داره.

من نمیتونستم، ظرفیتم خیلی زیاد پر شده بود و لبریز بود.

نه کسی بود که آرومم کنه و نه کسی بود که به خاطر گریه هام منو احمق فرض کنه و نه کسی بود که کنارم بشینه که تو بغلش زار بزنم.

من هیچوقت کسی رو نداشتم که تو بغلش زار بزنم.

نباید گریه میکردم، نباید چشمام پف میکرد یا قرمز میشد که فردا بچه ها بفهمن من شب تا صبح رو اینجا سر کردم.

اواسط دی بودو روز ها هوا گرم بود و شب ها سرد میشد و برای همین هم از آخرین باری که پکیج خراب شد و باید سرویس میشد، ما دیگه درستش نکرده بودیم.

از سرمایی که اینجا بود اصلا نمی تونستم بخوابم.

آرزوهامون هزینه داشت و ما خودمون موظف بودیم که اونارو پرداخت کنیم بدون ذره ای کمک.

برای همین با پولی که در بساط داشتیم چندتا ابزار برای کارمون خریدیم و دیگه برای درست کردن پکیج پول کم آوردیم و باید صبر میکردیم تا ماه بعد.

چونم از شدت سرما تکون میخورد و باعث صدایی بین دندونام میشد، چونمو روی زانوهام گذاشتم و برای اینکه سرگرم بشم گوشیمو از تو جیبم درآوردم و روشن کردم و اولین چیزی که به چشمم خورد و اولین

صدای رومخی که شنیدم تکست از طرف آدمایی اومده

بود که نقششون تو زندگیم فقط کشتن روحم شده بود.

البته چند تا تکست از ملودی داشتم، کسی که با همه برام فرق داشت:

-اروما؟ بهم زنگ بزن نگرانتم.

تکست بعدیش:

-اروما جواب تلفنامو بده لطفا.

جواب دادم:

-سلام زندایی، من خوبم، فقط الان اصلا موقعیت خوبی ندارم برای صحبت کردن، لطفا بزار به حساب خستگی، قول میدم اولین نفری باشی که بهت زنگ میزنم.

ملودی؛ تاثیرگذار ترین شخص توی زندگی منه و جزو محدود کساییه که تو زندگیم از ته دلم دوسش دارم و خیلی برام آدم مهمیه.

وقتی باهاش حرف میزنم از صد تا جلسه تراپی برام بهتره.

تکستای بقیه رو رد کردم و تکست نوا رو باز کردم، حالمو پرسیده بود و راجب فرارم از خونه خبری نداشت.

نوا هم یکی از مهم ترین آدمای زندگیمه طوری که با

هیچ کس و هیچ چیز تو دنیا عوضش نمیکنم.

وقتی نگاه سرسرکی بین تکستام مینداختم، نگاهم به تکستای مامان خورد:

-آبرومونو بردی پاشو بیا خونه دختره بی حیا، مردم دختر به دنیا آوردن منم دختر به دنیا آوردم اینهمه زحمتتو کشیدم و تروخشکت کردم که اینطوری بی آبرومون کنی دختره سرخود؟

تکست دیگه ای از مامان دیدم:

-پاشو بیا خونه، بابات انقدر عصبیه که کارد بزنی خونش در نمیاد، آخر تو هممونو دق میدی.

کلی تماس بی پاسخ از مامان، خاله، ملودی و...

باورم نمیشه.

بعضی از آدمها چطور به خودشون اجازه میدن؟ چطور جسارت میکنن که تبدیل به پدر و مادر بشن؟

چی تو سرشونه که بی فکر بچه دار میشن.

من هرگز بچه دار نمیشم.

هرگز.

چرا باید وقتی نمیدونم چطور مادری میتونم برای بچم باشم بچه دار شم.

چرا باید زندگی یکیو تبدیل به جهنم کنم؟

من همیشه عاشق ساز زدن بودم.

توش غرق میشدم، زندگی میکردم، با تماشای آدمای نوازنده حسرت میخوردم و بغض میکردم.

ساز نداشتم.

پس انداز کردم و با پولای خودم ساز خریدم.

وضع خانوادمون خوب بود اما برای برآورده کردن نیاز های من تره ای خرج نکردن و خب منم دوست نداشتم محتاج اونا باشم که برام ارزشی قائل نیستن.

خودم بدون اینکه به کسی بگم، به کمک دایان که منو به یک سری اشخاص برای طراحی سایت معرفی کرد، تونستم از هجده سالگیم تو خونه کار کنم تا الان که تقریبا نزدیک بیست سالمه و با جمع کردن دوماه حقوقم تونستم یک گیتار آکوستیک بخرم، اما اگر خونه میبردم که قطعا خانوادم اون رو به فنا میدادن و یا نابودش میکردن.

دایان گیتارمو گذاشت تو استودیو کوچیک خودش و دوستاش و بهم گفت که هروقت بخوام میتونم بیام اونجا و از گیتارم استفاده کنم.

یک خونه کوچیک داشتن که توش ساز میزدن و عشق و حال میکردن، کسایی مثل من که همشون عاشق موسیقی بودن و دور هم عشق میکردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیاز به کلاس نداشتم چون پارسا پسرعمو و بهترین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوست دایان و خود دایان بهم کمک کردن که عملی گیتار زدن رو یاد گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تئوری هاشو کامل بلد بودم و به همین خاطر خیلی طولی نکشید که راه افتادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو آروم بستم تا شاید بتونم بخوابم، توی اتاق نوا با قلمو های رنگی دوباره نقش یک چلیست رو بازی میکردم و توی دنیای خودم غرق بودم و چشمام بسته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم که نوا روی تختش دراز کشیده و منو نگاه میکنه و مطمئنم که مثل همیشه هم داره برام زیرپوستی لبخند میزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لگدی که نوا با پا به کمرم زد چشمامو باز کردم و دایان رو دیدم که اول با دهنی باز من رو نگاه کرد و متعجب موند و بعد از اتاق رفت و دوباره با ژست راک استار ها گیتار الکتریکشو به اتاق آورد و شروع به نواختن کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من از نواختن خیالی دست کشیدم و ما، با لبخندی عمق گرفته به حرکات دایان خیره شدیم که سرش رو با ضرب بالا و پایین میکرد و پاهایش رو با ریتم بالا و پایین میبرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تموم که شد برامون خم شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تورو خدا بلند نشید به خدا خجالت میکشم تشویقم نکنین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ما فقط نگاهش میکردیم و با اینکه کارش خیلی خوب بود اما خب همینطوری هم آدم مغروری بود اگر تشویقش میکردیم پررو میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایان به من نگاه کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اومممم... خیلی خوب چلو میزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شوخی ای که باهام کرد خندم گرفت اما برای اینکه پررو نشه قیافه ای حق به جانب گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گوشات قشنگ میشنوه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب نگاهم کرد که سکوت ترکید و خنده ای که نوا بعد از آن همه مدت نواختن خیالی من توی خودش خفه کرده بود بلند شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم من هم دایان با هم گفتیم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زهرمار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما نوا فقط میخندید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خنده های نوا و جوابی که به دایان دادم منم خندم گرفت و افتادم روی کمر نوا و دلمو نگه داشتم و قهقهه زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایان هم خندش گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای گرفته اش پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روما گیتار الکتریک بلدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب نگاهش کردم و خنده من و نوا هم قطع شد چون میدونستم که دایان میدونه من فقط علاقه دارم و بلد نیستم گیتار الکتریک بزنم و فقط تعوری هاشو از روی علاقه خونده بودم و بلد بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه میدونی که من فقط گیتار ساده رو بلدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شد و ایستاد رو به من نگاهم کرد، دستمو گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پاشو وایسا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب پاشدم و فقط نگاش میکردم که نوا خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قراره معلم بازی کنیم؛ اونم با دایان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایان لبخند بی حوصله ای زد انگار تحمل میکرد که به نوا نپره و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سیس... خفه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بند گیتارو از گردنش آزاد کرد و انداخت تو گردن من و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بند رو طوری روی شونت بزار که راحت باشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من متعجب نگاش میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگام کرد و خندش گرفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه خب؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند زد و ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به حالت عمودی نگهش دار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و همچنان من متعجب و ذوق زده مثل یک مترسک به نوایی زل زده بودم که نیشخند کَنه ای روی لب داشت و منتظر بودم هر لحظه منفجر بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای بهتر تنظیم کردنش روی بدنم به سمتم بیشتر متمایل شد و گیتار رو طوری به بدنم چسبوند که متوجه شدم طبق دونسته ای که از این موسیقی داشتم خواسته گیتار رو طوری تنظیم کنه که با شکم و سینه ام تماس داشته باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست چپم رو روی دسته گیتار قرار داد و من با اینکه بلد بودم چطور گیتار رو نگه دارم گیج نگاهش میکردم و اون من رو مثل عروسک حرکت میداد تا حالت گرفتن گیتارم درست بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با انگشت شست و سبابت شکل v درست کن و دسته گیتارو باهاش بگیر تا بتونی گیتار رو ثابت نگه داری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاری که گفت رو انجام دادم که ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حواست باشه انگشت شستتو برای غلاب کردن استفاده نکنی چون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفشو قطع کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باعث میشه به گیتار ناخواسته فشار بیارم و دسترسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشتای دیگم به فرت ها سخت میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی نثارم کرد و سرشو به نشانه تایید حرفم تکان داد و ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سمت صاف دسته یا همون فرت بورد که نشون میده برای نت های خاص انگشتامونو کجا قرار بدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم و فهمید که این رو هم میدونم و دوباره ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سیم های گیتار به ترتیب از ضخیم ترینشون تا باریک ترینش،,A,D

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در ادامه حرف هاشو قطع کردم و ادامه رو خودم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- e,G,B,E

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوا با همون نیشخند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روما خودش یه پا استاد تئوریه داوش من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایان شانه هاشو بالا انداخت و بیخیال توضیحات تئوری و نوت ها شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس یک، دو، سه، چهار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهامو به هم گره ریزی زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب خیلی راحت و محکم پیک رو نگه دار و خیلی فشار نده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت پشتم ایستاد و شاید فقط دوسانت فاصله داشت باهام که البته بر خلاف دخترای دیگه نه قلبم تند زد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه ایستاد، سرشو به سمت چپ گردنم نزدیک کرد تا بتونه دسته گیتار رو ببینه و به دست بگیره و انگشتاشو روی چندتا فرت گذاشت و نزدیک گوشم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فرت هارو من نگه میدارم و بعدا بهت فرت هارو یاد میدم از کلافگی و هیجانت و حالت نفسات میشه فهمید فقط منتظری صداشو در بیاری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا! این پسر متوجه تغییر حالت توی نفسام و لرزشش شده بود؛ واقعا فکر کرده بود برای هیجان نواختن گیتاره یا خودشو زده بود به اون راه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راست میگفت این حالت نفسام برای هیجان نواختن گیتاره نه نزدیکی به اون پسره که حالا موهای روشن و کوتاهش مثل یک گربه شلخته جلوی چشماش ریخته بود و اونو جذاب تر کرده بود، موهاش روشن تر از نوا و برادراشون، رایان بود. با اون چشمای قهوه ایش، تو نور خورشیدی که از پنجره، مهمون اتاق شده بود، خیلی گیراتر خودشو نشون میداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا من با اون حالت نزدیکی که بهش داشتم به صورتش چشم دوخته بودم و اون حواسش به تنظیم انگشت هاش روی فرت های گیتار بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورت استخونی داشت و به نظرم همین جذابترش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و منی که تبحر خاصی توی بی توجهی و نگاه نکردن به کسایی داشتم که به نظرم خیلی جذاب بودن پس خیلی طبیعی صورتمو برگردوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشبختانه مطمئنم این حد از احساس عجیب فقط برای نزدیکی این شخص گیراست اما من هیچ احساسی بهش ندارم و اون هم قطعا دوست دختر داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و امیدوارم اینا خیالاتی برای آروم کردن ذهنم نباشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون حتما دوست دختر داره، اون حتما دوست دختر داره، اون حتما دوست دختر داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی اصلا یک چیز مهم تر وجود داره و اونم پا نذاشتن روی قانونمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب حالا آروم انگشتاتو روی سیم های گیتار با یک ریتمی که تو گیتار معمولی ازش استفاده میکنی حرکت بده ببینم با چه ریتمی میخوای گیتار بزنی تا انگشتامو روی فرت ها تنظیم کنم که با ریتمت هماهنگ شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای پرت کردن حواسم و بدون گوش کردن به حرفش شروع کردم یه ریتم مسخره و چرت و پرت و من در آوردی نواختم با لبخند و تکون هایی که به خودم میدادم و اون ذوقم، متوجه همراهی بامزه دایان شدم که اصلا انتظار نداشتم این ریتم بامزه رو برام هماهنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنه، اونم میخندید و چه خنده قشنگی داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشتاشو روی فرت ها تکون میداد و نوا که حالا سرش تو گوشی بود و معلوم بود که طبق عادت داره از مسخره بازی های ما فیلم میگیره و گردنشو با ریتم آهنگ محکم تکون میداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و دایان هم به حالت راک استار ها گردن و بدنمون رو تکون میدادیم و همون آهنگ چرت و پرت رو مینواختیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر با نوا و دایان یا رایان و آنیس و بقیه بچه ها حالم خوب بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر دور از قصه خودم بودم و تو دنیای دیگه ای زندگی میکردم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر کنار دایان و بقیه اون پسرایی که شده بودن مهمترین آدمای زندگیم از غم و غصه هام دور بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*راوی*

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روما، گاهی با قلمو های نوا انگار آرشه در دست گرفته که ژست یک چلیست را میگرفت و همانند آنان انگشتانش را میلرزاند و گاهی با همان قلمو ها همانند رهبران موسیقی هدایتگر ریتم ساز می شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما برادرش کلاس ساز رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروما صدای معرکه ای برای آواز داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما خانواده اش چون ازینکه دخترشان نکند یک وقت به سرش بزند و خواننده مملکت غریب شود و یا برای فک و فامیل بخواند کاری کردند که روما اعتماد به نفسش را نسبت به صدایش تا سالها از دست داد و از خواندن دست کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچند که اروما فقط میخواست برای خودش همه کاره شود نه برای تشویق دیگران اما نظر خانواده برایش مهم بود وقتی صدایش را شنیدند او را به تمسخر و شوخی گرفتند و اشک هایی که در چشمان اروما پس از آن همه ذوقِ بیذوق شده جمع میشد اما نمیگذاشت تا بر روی گونه اش بریزند و جلوی باران اشک هایش را میگرفت و لبخند میزد، تا دوسال صدایش را خفه کرد و حتی در تنهایی هم برای خودش زمزمه نمیکرد آهنگی را.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما دوستانش، از صدای او لذت میبردند و او را وادار به خواندن میکردند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و دخترک دوباره ذوق صدایش را پیدا کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اِروما آنقدر ساز دوست داشت که گاهی وقتی آهنگی را گوش میداد در نوت های آن گم میشد و تصور میکرد خودش دارد آن ساز را مینوازد، حتی با تماشای کسانی که سازی مینواختند بغض می کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایان وارد اتاقش شد و در را بست، نفس عمیقی کشید و آن تیشرت خاکستری را با یک حرکت سریع از یعقه اش گرفت و در آورد و یک تیشرت مشکی از میان لباس هایش انتخاب کرد و به سرعت آن را به تن کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادکلن سرد و تلخش را برداشت و روی گردنش را با آن معطر کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدانست اروما از بوی تلخ خوشش میاید و طبع سرد از سلیقه اوست، تا تضاد با طبع گرم بدنش باشد پس انتخاب دایان نیز تلخ و سرد شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دقیقا نمیدانست کی اینطور شد اما برعکس اروما، دایان با خود صادق بود و میدانست عاشق شده است حتی با اینکه قبلا عشق را دروغ و خیال تلقی میکرد و ازدواج را مانع رسیدن به هدف های آینده اش میدانست اما او عاشق شده و باید تصمیم میگرفت که هنوز هم هدف هایش از عشقش به اروما برترند یا اینکه عشقش به اروما تبدیل به بزرگترین هدف زندگیش میشود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

او از همان نوزده سالگی اش که اروما را برای اولین بار دید که با نوا به خانه اشان آمده بود به او علاقه مند شد تا الان که بیست و دو سال دارد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سال اول خودش را جدی نمیگرفت و برای اینکه به خودش ثابت کند که هیچ احساسی به اروما ندارد او را دست می انداخت و حرص اروما را در می آورد اما سال بعد فهمید که اورا دوست دارد و تصمیم گرفت فقط به عنوان رفاقت ساده همچون رفاقتی که اروما با رایان داشت بیشتر به اروما نزدیک شود. زیرا او هم از نظری که اروما نسبت به عشق داشت مطلع بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس نمیتوانست ریسک کند چون حتی یک درصد هم شانس اینکه اروما را شیفته خود کند نداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروما نه دنبال عشق میگشت نه نیمه گم شده اش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروما بزرگترین هدفش رهایی و تنهایی بود، از تنهایی بسیار لذت میبرد چون وقتی کسی را در کنارش میداشت رویاها و خوشی هایش تاریک میشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انتخاب اروما تنهایی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما انتخاب دایان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

او هنوز تصمیم نگرفته بود که به صدای قلبش گوش دهد و یا ذهنش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچند که صدای ذهنش با قلبش هارمونی ایجاد کرده بود اما این وجدانش بود که مانع انتخاب عاشقی میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وجدان و غرور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وجدانی که مدام به سینه اش چنگ میزد که اگر بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازین تصمیمات محکمی که برای آینده ات گرفتی و تنهایی را انتخاب کردی، از مسیرت منحرف شوی غرورت میشکند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و علاوه بر اینها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسی حرف تورا باور نخواهد کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسی به احساست اعتماد نمیکند، کسی باور نمی کند که عاشق شده ای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آن هم عاشق اروما که عشق را فقط ژانری برای رمان ها و فیلم ها میداند و به عشق در دنیای واقعی باور ندارد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

او تنها یک عشق را در دنیای واقعی دیده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروما تنها فقط بوسه مادربزرگ مادرش را دید که بر پیشانی بیجان پدربزرگ مادرش مینهاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

او فقط همین صحنه را عاشقانه میپدارد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروما شاهد عاشقانه های دختر و پسران زیادی در فامیل بود که تا به هم می رسیدند ابراز پشیمانی می کردند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروما دلش نمی خواست با ازدواج همانند کسانی که دیده بود فقط همه هم و غمش پول و مشکلاتی ازین قبیل باشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از نظر او همه هم و غم عاشق و معشوق باید این باشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که کی برای هم، توصیفی عاشقانه به کار ببرند. هر چند که خودش با این فکرها خنده تمسخر آمیزی به افکارش نثار میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه های اون خونه، شایدم بهتره بگم استودیو، همه باهم صمیمی بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارسا رو میشناختم و حتی استودیو قبلی دایان و پارسا هم رفته بودم که هم خونه مجردی دایان و پارسا بود و هم طبقه پایینش استودیوشون بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایان دوستای زیادی داشت اما با پارسا صمیمی تر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرا توی گروهمون گیتار آکوستیک میزنه، میعاد ضبط و تنظیم نوت هامونو انجام میده، سارا کار کیبورد رو به عهده داره، پارسا درام میزنه و من هم نوازنده گیتار الکتریکشونم و دایان هم یکی مثل من، ساز های دیگه ای رو هم بلدیم تا حدودی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم توی این دورهمیمون و ساز زدنامون به کجا و چی میرسیم اما هممون تو این مدت از اوقات فراغتی که باهمیم، بهشتو تجربه میکنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیتونستم از شدت سرما آروم سر جام بشینم، کوله پشتیمم انقدر توش پر از وسیله بود که مجبور شدم کامل خالیش کردم روی کاناپه و مدارکمو کنار زدم تا بتونم ساز دهنیمو از لابه لای اونهمه لباس و مدارک و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پول پیدا کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره سازدهنیمو پیدا کردم و برداشتمش و بین لبام قرار دادم و شروع کردم به نواختن سازی که همیشه آرومم میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلاچاو، آهنگ موردعلاقم بود و از وقتی نواختن این آهنگ رو توی سریال موردعلاقم با سازدهنی دیدم، عاشق این ساز شدم و یک سازدهنی برای خودم خریدم و تموم تلاشمو کردم که بتونم یاد بگیرم باهاش بنوازم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان با گوشیم هم آهنگ بلاچاو رو پلی کردم که خواننده بخونه و من ساز بزنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Una mattina mi sono alzato-

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(یک روز از خواب برخاستم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O bella ciao, bella ciao, bella ciao ciao ciao

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا! خداحافظ! خداحافظ!)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Una mattina mi sono alzato

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(یه روز از خواب بلند شدم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

E ho trovato l’invasor

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(دشمن همه جا را گرفته بود)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O partigiano portami via

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(ای پارتیزان مرا با خود ببر)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O bella ciao, bella ciao, bella ciao ciao ciao

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا! خداحافظ! خداحافظ!)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O partigiano portami via

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(ای پارتیزان منو با خودت ببر)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Che mi sento di morir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(چون حس میکنم دارم میمیرم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با آرنجم اشکی که از گونم سر گرفته بود رو پاک کردم و ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

E se io muoio da partigiano-

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(و اگه به عنوان پارتیزان جونمو از دست دادم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O bella ciao, bella ciao, bella ciao ciao ciao

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا! خداحافظ! خداحافظ!)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

E se io muoio da partigiano

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(و اگه به عنوان پارتیزان جونمو از دست دادم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Tu mi devi seppellir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(تو باید منو به خاک بسپاری)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

E seppellire lassù in montagna

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(منو در کوهستان به خاک بسپار)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O bella ciao, bella ciao, bella ciao ciao ciao

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا! خداحافظ! خداحافظ!)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

E seppellire lassù in montagna

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(منو در کوهستان به خاک بسپار)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sotto l’ombra di un bel fior

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(زیر سایه گلی زیبا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Tutte le genti che passeranno

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(و همه کسایی که از آنجا [کنار قبرم] می گذرند)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O bella ciao, bella ciao, bella ciao ciao ciao

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا! خداحافظ! خداحافظ!)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

E le genti che passeranno

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(و همه کسایی که از آنجا [کنار قبرم] می گذرند)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Mi diranno che bel fior

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(به من خواهند گفت چه گل زیبایی)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسی گرفتم و دوباره ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

E quest’è il fiore del partigiano-

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(و این گل یک پارتیزان است)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O bella ciao, bella ciao, bella ciao ciao ciao

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا، خداحافظ ای زیبا! خداحافظ! خداحافظ!)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Quest’è il fiore del partigiano

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(این گل یک پارتیزان است)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Morto per la libertà

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که برای آزادی مان جان دادیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواننده این بیتای آخر شعرشو با احساس تر و شمرده تر میخوند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

E quest’è il fiore del partigiano-

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(و این گل یک پارتیزان است)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Morto per la libertà

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(که برای آزادی مان جان دادیم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه تموم دستام از شدت سرما سر شده بود و خیلی چیزی رو حس نمیکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل قلبم که از شدت سردی رفتار خانوادم سر شده بود و هیچ محبتی به چشمش نمیومد و جدی نمیگرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شدت سوزش چشمام از خستگی، سرمو روی کاناپه گذاشتم و نفهمیدم که چطور خوابم برد، هرچند که خواب راحتی نداشتم و اونقدر سردم بود، مدام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرویس میرفتم و وقتی میخوابیدم هم خودمو جمع میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای کلیدی که توی در چرخید چشمام کم کم باز شد و باعث شد هوشیار شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام رو که باز کردم، آرا بالای سرم ایستاده بود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روما؟ چرا اینجا خوابیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم و قوسی به کمرم دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیگی چی شده؟ بهم ریخته ای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیزی نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینطور که با آرا حرف میزدم سمت آشپزخونه رفتم و در یخچال رو باز کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرا بیا این خوراکی هارو ازم بگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو برگردوندم و جلوی در دایان رو دیدم که دستش پر از وسیله بود، و پشت سر دایان هم پارسا و بچه های دیگه هم که صداشون رو میتونستم از بیرون خونه بشنوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایان سرشو کج کرد و متعجب نگاهم کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهت زنگ زدیم، خاموش بودی، الان اینجایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینطور که در پاکت شیری که از دایان گرفته بودم رو باز میکردم و ازش سر میکشیدم، گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره نفهمیدم زنگ زدی، ولی حال کردی قبل از شما اینجا بودم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیکی باز کردم و دولپی گذاشتم توی دهنم طوری که دیگه نمیتونستم دهنم رو باز و بسته کنم برای جویدن کیک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چند وقته هیچی نخوردی تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی برای میعاد که تازه وارد خونه شده بود نازک کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الان شما همه رو ول کردین زوم کردین رو من؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا کنار کاناپه ایستاده بود و رو به من کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیشب اینجا خوابیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اشکالی داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرا دستی به سرش کشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه، فقط اگه چیزی شده بهمون بگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا با دقت بیشتری نگاهش رو به چشمام دوخت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گریه کردی یا چون خواب بودی پف کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در جوابش فقط تونستم بگم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هردوش، که چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایان جلوم قرار گرفت و چونمو توی دستش گرفت و به بالا هدایت کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توضیح؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هوم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیشده؟ چرا دیشب اینجا خوابیدی؟ نوا میگه جواب تکست و تماساشو ندادی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب یک وقتایی برام کار پیش میاد نمیتونم جواب بدم چیز عجیبی نیست که!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیز عجیبی نیست که جواب بقیه رو ندی، ولی جواب نوا رو ندادنت خیلی عجیبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت کاناپه رفتم و گوشیمو از روش برداشتم و پسووردشو باز کردم، وارد موزیک پلیرم شدم و یک آهنگ شاد پلی کردم و شروع کردم به ادا در آوردن و بی محلی کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متوجه شدم که دایان سرشو به نشانه تاسف برام تکون داد و رفت توی آشپزخونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب دیگه بچه ها من بدنمو گرم کردم، شروع کنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارسا لبخندی زد و دستاشو بهم کوبید و مزه پاشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یک دو سه چهار حالا دست دست دست دست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر کدوم از ما، قسمت کار خودش ایستاد. پشت طبل ها پارسا ایستاد و آرا گیتارشو برداشت و گوشه ای ایستاد، سارا پشت کیبوردش قرار گرفت و میعاد هم روی صندلی نشسته بود و گیتار آکوستیکی توی بغلش گرفته بود، دایان گیتار الکتریکشو تنظیم میکرد و من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشتامو نرمش میدادم تا برای نواختن، درد نگیرن و اذیت نشن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارسا با لحن منتظری پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب آماده این؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به منظور آماده بودنمون، انگشتامو روی سیم های گیتار به حرکت درآوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اشاره میعاد همه شروع کردیم به نواختن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه پیش بچه ها نبودم، توی دنیای خودم بودم، فقط صدای ساز میومد، تک تک نوت ها، دونه به دونه، انگار یک زندگی بهم میداد، آرومم میکرد، آرامش داشت و مگه همین برای زندگی من کافی نبود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه همین برای عاشقی کافی نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه همین خانوادم نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه موسیقی چیزی که میخوامو بهم میده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه آرامش مهم نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه موسیقی منو رها نکرد و احساسات و علاقه هامو سرکوب نکرد، بلکه منو آزاد کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما اون آدمایی که اسمشون خانوادست، کجان الان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تموم شدن آهنگ، چشمامو باز کردم و بین بچه ها نگاهمو چرخوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایان از جاش بلند شد و گیتارو روی صندلی گذاشت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب، خسته نباشین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گشنمه، غذا چی بخوریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها نگاهی به من انداختن:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دایان کیک دیگه ای از توی یخچال در آورد و با من نصف کرد و نصفشو خودش خورد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینو بخور جلوی ضعفتو بگیره تا غذا سفارش بدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فوری کیک رو ازش گرفتم و بی توجه به چشمای از حدقه بیرون زده‌ی دایان و بچه ها، کیک رو توی حلقم فرو کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روما؟ تا غذا رو بیارن یک لحظه دنبالم بیا کارت دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم و دنبال دایان راه افتادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دیوار بالکن تکیه کردم دست به سینه منتظر شدم تا حرفی بزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیشب اینجا خوابیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا دیگه داشتم ناخن انگشت سبابمو میخوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هوم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرصی دستی به چونش کشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-در بیار اون انگشتتو، دیشب اینجا خوابیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره اینجا خوابیدم، ولی نپرس چرا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیپرسم ولی میدونی که نوا سرتو از تنت جدا میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهش نمیگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو نگی، من نگم، بقیه که میگن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب بگو که نگن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک قدم برداشت و خودشو بهم نزدیکتر کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تاکی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیدونم، تا وقتی که بتونم خودمو جمع و جور کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره به عقب قدمی براشت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیتونی امشبو اینجا بمونی، میدونی که، دیشبم تجربه کردی سرمای اینجارو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سرما کشیدن بهتر از اینه که به یکی مدیون بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همینو میتونی به نوا بگی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدام یکم از تن عادی خارج شد و بالا تر رفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه یک روز دو روزه دایان؟ بیام پیش نوا تا کی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه، باشه، نمیخواد عصبی بشی، بیا خونه من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم چیزی بگم که خودش ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم میرم پیش پارسا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبه همین الان گفتم خوشم نمیاد به کسی دینی داشته باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آها آره یادمه گفتی، منم همینطوری برات کاری نمیکنم، به جاش یک پروژه دیگه بهت میدم، چون وقت خودم پره و بقیشم اینجام وقت آزاد ندارم که انجامش بدم، اگه قول بدی خوب انجامش بدی، میدمش به تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب حالا خیلی به خودت نگیر، کار تو هم همچین کار شاخی نیست که فقط مثل تو انجامش بدم خوب در بیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی نازک کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینم کلید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلید رو توی دستم گذاشت و همونطور که از بالکن میرفت بیرون گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آدرسم برات میفرستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فوری تا قبل از اینکه کامل از بالکن خارج شه، گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابتش ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شایدم وقت داشتم که خودم ببرم خونه رو نشونت بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند ملیحی ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قابلیم نداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت و من کلید رو توی انگشتم چرخوندم و دنبالش از بالکن بیرون رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روزی از وقتی که خونه دایان بودم گذشته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نوا در تماس بودم و یک وقت هایی میومد پیشم و بهم سر میزد و یکی دو شب هم پیشم موند، اما خب از دستم خیلی ناراحت بود که چرا چیزی بهش نگفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با آنیس هم در تماس بودم و به علاوه، دلم خیلی برای ملودی تنگ شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیمو برداشتم و اپ سفارش غذارو باز کردم تا حد امکان از خوردن سوسیس دوری میکردم و یه جورایی بدم اومده بود ازش نه پپرونی و نه گوشت و مرغ پس یه پیتزای سبزیجات سفارش دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خرت و پرتامو تو ظرف و ظروف ریختم و آوردم کنارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چای که رفیق و پایه ثابت زندگیم بود پس چای دم کردم و کنارش بسته های کاپوچینو و هات چاکلت گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروع کردم به خوندن رمانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رمانی که میخوندم زیادی قشنگ بود و داستان عشقش بی نظیر بود و با هر خط که میرفتم جلوتر به نویسنده فکر میکردم که عجب ذهن خلاق و متفکری داره و عجب سوژه ای برای رمانش پیدا کرده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما بعد ازین که رمانم تموم شد به این فکر میکردم که هرچقدرم که داستان نویسنده قشنگ بوده اما فقط تو داستان بوده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی به عشق باور نداشتم و معجزه ای که عشق میتونه داشته باشه رو دسته کم میگرفتم و خب دو دلیل داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بر این باور بودم که همچین چیزی از هزارتا یکی پیش میاد و اونم تو داستاناست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست خودمم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضدحال نیستم ولی تو دوروبریام زیاد آدمای عاشقی رو دیدم که بعد که بهم میرسن و زندگیشونو شروع میکنن حتی ذره ای شباهت به داستانای کتابایی که خوندم ندارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درواقع نمیدونم که عشق دروغه یا اینکه اونایی که من دیدم فقط از هم خوششون اومده که باعث شده فکر کنن عاشق همن و باهم ازدواج کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به هر حال آدم وقتی عاشق بشه بلوف نمیزنه که حاظرم برات بمیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما کسایی که همو دوست دارن فقط به هم عادت میکنن و همین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و دلیل دیگم این بود که آدما تغییر میکنن و آدمی که یه روز مجنون و عاشقت بوده ممکنه دیگه نخوادت به هر دلیلی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه از یه جایی به بعد دیگه اون رومای سابق نشدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و مقصرش همونایی هستن که گاهی ازم میپرسن چرا انقدر عوض شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو سن دوازده سالگی فهمیدم عاشق شدم، اون منو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدید اما من هربار که میدیدمش قلبم میخواست از جا کنده شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار تو برزخ بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیر کرده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خودم کلنجار میرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون منو ندید و من صدمه دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر کرد دوستشم و از حسش نسبت به یک دختر دیگه بهم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما اون روز رو با آهنگای شاد جشن گرفتم و بغضمو فقط قورت میدادم تا خودمو گول بزنم و روحم صدمه دید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داغ شدم و از درون سوختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما به روم نیاوردم و روحم صدمه دید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل بود، نفهم بود، این حرفا حالیش نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارشو میکرد، حماقتشو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عقل باید جمعش میکرد، باید بهش سروسامون میداد، باید خودمو خوب نشون میدادم، باید لبخند میزدم و خوشحال میبودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کردم بیخیالش شم؛ سخت بود اما من اِروما بودم اگه میخواستم میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موفق بودم اما بعد ازون دیگه هرگز هیچ عشقی رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نخواستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدما تغییر میکنن و کسی که روزی برات میگفته جون میده امروز یا فردا ممکنه که دلشو بزنی و یا به هر دلیلی بزاره بره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدما بیرحمن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خودم میگفتم که ازدواج یعنی چی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب آدما چرا باید ازدواج کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها دلیلی که به ذهنم میومد تولید مثل بود و لذت های کوتاه مدتشون که گاهی ممکنه فقط همین دوتا دلیل برای ازدواج کافی باشه و پس عشق چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب خیلیا قبل از ازدواج تو رابطن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و همین کافیه دیگه حتمن لازمه رابطه بیشتر از زبونی باشه که میچرخه و میگه دوست دارم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند سالی رو با افسردگی گذروندم از تنفر به آدمای اطرافم گرفته تا تنفر از خودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زندگی میکردم اما حسی بهش نداشتم و خب خانواده منم ازونایی بودن که افسردگی و بیماری های روانی رو احتمالا واسه افراد خانواده ما غیر ممکن میدونستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی اصلا به این فکر نمیکردن که من افسردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوادم وقتی ناراحتیامو دیدن منو نبردن هواخوری تا حالم بهتر شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادم نمیاد یه بار نگران این وضعیتم شده باشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جسممو سالم میدیدن و انگار روح نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من روح داشتم؟...نه نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من زنده بودم؟...فیزیکی زندگی میکردم اما زنده نبودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روحم رفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنهایی رو حس کردم و کسی رو نداشتم که منو بفهمه و بتونم فقط سرمو بزارم رو شونش و ساکت تو افکارم گریه کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدمای زندگی زیبای من آدمایی بودن که وجود خارجی نداشتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من فریاد میکشیدم تو تنهاییام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما فقط کسایی اونو میشنیدن که تو خیالم بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من اونارو دوست داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با اونا هرجا که تنها میشدم حرف میزدم و ابراز احساسات میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای من اونا بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوادم و دوستام اونا بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من سر میز شام کنار خانوادم مینشستم اما حتی اون لحظه هم توی خیالم بی صدا با کسایی زندگی میکردم که وجودشونو کسی نمیدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من تو دوره های خانوادگی میرفتم و صدای کسایی که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با همهمه و صدای قاشق چنگال ساز میزدن واسه شام رو نمیدیدم و به جاش ساختن موزیک با دوستای خیالیمو میدیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هیچ کسو نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو مدرسه تنها قدم میزدم چون کسی رو مثل خودم نمی دیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون میترسیدم اونی نباشه که میخوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.