رمان کوه پنهان به قلم مهلا جوکار
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #طنز
خلاصه رمان :
در مورد دختری است که نطفه ای در بطن خود دارد که هرگز پدرش را ندیده است وبعدها…..پایان خوش…خیلی قشنگه..عالیه…
فصل1
او باید انتخاب میکرد .. .
خودش را نمیتوانست گول بزند ..او میخواست مادر شود ..او میخواست مادر بودن را تجربه کند..البته او مادر بود، مادر همتایش ..
بله او واقعا مادر همتایش بود .. مگر مادر بودن چیست ؟! مگر نه اینکه او هم برای همتایش بیداری کشیده بود ..مگر نه اینکه همتا همه ی دغدغه اش بود ..او مادر همتا بود. پس چرا دلش میخواست باز هم مادر شود ..دلش میخواست موجودی را در بطن خود بپروراند.. چرا دلش میخواست موجودی از وجود او تغذیه کند؟
چرا دلش پر میکشید برای درد داشتن ؟درد کشیدن ؟ درد زایمان.
واقعا قشنگ است ؟! تمام وجودت درد بکشد که از تو موجودی متولد شود ؟
تمام بدنش از این حس لرزید ..اما ایا این لرزش بد بود؟ ایا او را ناراحت میکرد؟
اگر بد بود ، چرا میخندد ؟ چرا ناراحت نیست ؟ چرا تمام سلول هایش فریاد میزنند من مادر شدن را میخواهم ؟ چرا باز هم دلش برای موجودی که قرار بود بعدها از شیره ی جانش بنوشد پرکشید ؟ چرا باز هم میخواست تجربه کند؟
چون او یک زن بود؟! و از عشق سرشار .
چون او ذاتا" مادر بود؟
چون او برای مادر بودن ومادر شدن به وجود امده بود؟
یا ... یا... چون او فقط احساس دین میکرد!؟
باز هم همان سوال ذهنش را پر کرد ..
ایا به خاطر احساس دینش میخواست قبول کند؟ او مدیون بود، نبود؟ او که همه تلاشش را کرده بود که مدیون نباشد، چرا باز احساس دین میکرد؟ چرا حاضر بود به خاطر این احساس دین جانش را هم بدهد ؟ چرا از این پیشنهاد ناراحت نبود،بود ؟ چون احساس دین میکرد؟!
چون مادر بودن را دوست داشت؟ چون یک زن بود؟ چون ذاتا" مادر بود؟یا شاید چون او متولد تیر بود و از عشق مادری لبریز!!!!!
ضربه ای به در اتاقش خورد ..
همتا بود؟
_ عمه بیام توی اتاقت؟
سارا از شنیدن صدای همتایش لبخند زد.همتا تنها چیزی بود که او را به زندگی وادر کرده بوده.
اسم این حس را هم نمیدانست عشق عمه ای به برادر زاده اش بود؟ یا عشق مادری به فرزندش؟
هرچه بود او را به زندگی امیدوار کرده بود .. شاید به خاطر همین بود که میخواست باز تجربه کند؟شاید هم احساس دین؟!!
سارا_بیا تو عشق عمه!
همتا در را باز کرد و به سوی عمه اش پر کشید. حتما او هم اغوش عمه را اغوش مادر فرض کرد که اینگونه برای رسیدن به او پرواز کرد.
سارا همتایش را به اغوش کشید.. با تمام عشق مادرانه اش شاید هم تمام عشق مادرانه اش نبود.یعنی عشقی بیش از ان هم وجود داشت ؟
همتا_ عمه میشه شب اینجا بخوابم ؟
سارا بیشتر فشردش .همتایش هنوز کوچک بود،فقط 5 سال داشت ،مگر میتوانست اورا برنجاند.
صورتش را غرق بوسه کرد
سارا_بخواب گل عمه. اما همین امشبا فقط !!
همتا صورتش را بیشتر به سینه ی عمه اش ،مادرش فشرد. او را بویید بوی مادر میداد..
.......
به همتای عزیزم نگاه کردم .. وای که چقدر نازه . الهی عمه فدای چشمای قشنگت بشه.
تصمیمم و گرفته بودم .. طلوع صبح تصمیمم و گرفتم. مادرم همیشه میگفت" قبل از طلوع افتاب که بیدار باشی حتما اون انرژیو که از اسمون میاد دریافت میکنی ." راست میگفت من امروز اون انرژی و دریافت کردم .
ولی باید با سوری خانم صحبت میکردم .. باید مطمئن میشدم .. باید بهم اطمینان میداد..
از اتاقم خارج شدم .. کمی دور باغ دویدم .. این باغ واقعا برای تقویت ریه عالی بود ..اکسیژن خالص ..همیشه سبز بود ..چون مش رجب و داشت . عاشق باغ بود، فکر کنم ! باغم عاشق اون بود .
_سلام مش رجب. بازم اومدی سراغ عشقت؟!
مش رجب_ سلام دخترم .چیکار کنم منم و این درختا باید بهشون برسم .
_اره دیگه، همتا حق داره بهتون بگه " مش رجب من و بیشتر دوست داری یا این درختارو"
مش رجب با لبخند _ برو بچه !! اونم که تو بهش یاد دادی .با این سوالات!!
_وا مشتی یعنی من بد اموزی دارم دیگه .
مش رجب _ کمم نه !!
_پس من برم تا برام یه تنبیهی در نظر نگرفتید.
مش رجب _ باشه برو دخترم.
رفتم توی خونه یه دوش گرفتم .امروز کلاس داشتم .نباید مطب میرفتم .. اما باید با سوری خانم صحبت کنم فکر کنم مطب بهترین جا باشه. حاضر شدم . همتا رو بوسیدم.به اتاق بی بی هم سرکی کشیدم، خواب بود.
از خونه زدم بیرون .
باید به بچه ها خبر میدادم ..شماره ی مریم و گرفتم ..
بلاخره بعداز 10 بوق!!! برداشت
مریم _ ببینم سارا تو خواب نداری؟ برای تو کله ی سحر و اخر شب نداره ؟ والا همتا هم الان خوابه ..بذار ماهم بخوابیم بابا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچنان داشت حرف میزد که پریدم توی حرفش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مریم من تصمیمم و گرفتم ..احتمالا جوابم مثبتِ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم بعد از چند ثانیهِ مکث گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا این کار اینده تو داغون میکنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مریم من الانم با همتا اون اینده ای که تو ازش حرف میزنی و ندارم ،میدونی که!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _تو که تصمیم تو گرفته بودی پس اون احتمالا که گفتی برای چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باید با سوری خانم حرف بزنم ،باید بهم اطمینان بده که اون بچه رو ازم نمیخواد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با لحنی اطمینان بخش گفت: میدونی من و رعنا همیشه باهاتیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره میدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ پس برو سمت مطب که ما داریم میایم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه . ولی لازم نیست بیاینا از کلاس میمونین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _تو مهم تری. ما تا یه ساعت دیگه اون جاییم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس فعلا خدافظ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _خدافظ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا بچه ها برسن خیلی وقت داشتم . مطب زیاد دور نبود ..بنابراین پیاده رفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی راه سعی کردم گذشته مو به خاطر بیارم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیانگین گذشته ام خوب بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی تا یه جایی عالی بود، یه برهه ازش افتضاح بود که همه ی زندگی منو زیرو رو کرد و بعد اونم خوب بود.پس میانگین خوب بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعالی بود تازمانی که مامان بود ،بابا بود ، اشکان ، یلدا بودن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله زهرا ..عمو مهدی.. عمه مینا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینا .. فرزاد ..فرشته .. فروغ .. ستایش .. علی .. شهرام .. . بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعالی بود ..چون بزرگترین دغدغمون این بود که موقع دوچرخه سواری پسری بهمون تخمه تعارف کرده بود ،فرشته به مامانم گفته بود .منم بدون اینکه منتظر عکس العمل مامانم باشم فقط گریه کرده بودم و دنبال اثبات بی گناهیم بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعالی بود! چون اگه احیانا روز تولدم از خواب بیدار میشدم و کادوهای دلخواهم و روی تختم نمیدیم اون روز و روزهای بعدیو به کام همه زهرمار میکردم .. یه ملتی هم باید دنبال من میدویدن و عذر خواهی میکردن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعالی بود که چون هیچوقت معنی ندارم و نمیتونم برات بخرم و نفهمیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعالی بود چون برای هر یه بیستی که میگرفتم از پسر ِ عمه مینا هم حتی جایزه میگرفتم !...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای که عالی بود اون روزها..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما همیشه زندگی روی یه پاشنه نمیچرخه .. همیشه همه چیز عالی نیست ...همه چیز ناب نیست .. تک نیست ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیشه همیشه لوس بود ... نمیشه علی بی غم بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیشه بغض نداشت ..زندگی بدون بغض مگه میشه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناشکری کردم ، میدونم .. خدا امتحانم کرد، میدونم. ولی سخت بود برای یه دختر 17 ساله سخت بود ..سخت نبود ، وحشتناک بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره وحشتناک که یه دختر 17 ساله ..همه ی زندگی شو یه جا از دست بده .. یه جا دنیاش بشه یه نفر .. توی 24ساعت 10سال بزرگتر شدن فیلم هندی نیست ...واقعیته ..من شدم ..من بزرگ شدم.. یاد گرفتم ..دیگه لوس نبودم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir24 ساعته مادر شدم ... پدر شدم .. مادر بزرگ شدم .. پدر بزرگ شدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خانم بیا این ابنبات من مال شما ، دیگه گریه نکن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای پسربچه ای من و به خودم اورد .دستی به صورتم کشیدم .گونه هام خیس بود .. اصلا نفهمیدم دارم گریه میکنم ..کاملا بی صدا گریه میکردم. خیلی وقت بود که بی صدا گریه میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرسی پسر قشنگم ، چقدر تو مهربونی . اگه ابنباتتو بدی به من ناراحت نمیشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر بچه _ نه خاله من دیگه مرد شدم، گریه نمیکنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند تلخی زدم .ولی من از وقتی بزرگ شدم گریه کردنم شروع شده !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازش گرفتم .اینم یه هدیه بود، برای دل شکستم ..حتما از طرف خدا بود که بهم بگه سارا من هنوز هستما !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر که بلند کردم جلوی ساختمان مطب بودم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم داخل .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقای حیدری (نگهبان ساختمان) بازم طبق معمول داخل اتاقکش خوابیده بود .وای که الان حسش و ندارم وگرنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی باید بیدارش کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم مثل من مهربون نیست ..حتما باید سوژه شو مورد لطفش قرار بده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمتش ، دستم رفت که تکونش بده ، یه نفر بازومو کشید. برگشتم دیدم مریم ِ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگشت اشاره شو گذاشت روی بینیش و یه لبخند شیطانی به من زد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای خنده ام گرفته بود. فقط نمیدونم این رعنا کجا بود..به مریم اشاره کردم رعنا کجاست ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادستش توی دستشویی ته سالن و نشون داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشصتم خبردار شد میخوان چیکار کنن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبله! رعنا خانم با یه کیسه ی پلاستیک پر اب اومد بیرون ..مریمم سریع کیسه رو گرفت ، به ماهم اشاره کرد عقب بایستیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستاش شروع به شمارش کرد .1..2..3
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیسه رو توی یه حرکت بالای سرش ترکوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقای حیدری بیچاره هم چنان از جاش پرید که ما چند قدم عقب رفتیم .. نفسش بالا نمیومد.. تا چند ثانیه گنگِ گنگ بود، فقط به ما نگاه میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم چنان دادی زد که کل ساختمون لرزید. وای نمیدونست از کجا به ما برسه .میخواست از پنجره ی اتاقک خارج شه که با اون شکمش نتونست ، برگشت از در اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقیافه های ما که دیدنی بود!! من که از خنده پهن زمین بودم ، بلند شدم به سمت پله ها دویدم .. مریم که از در رفت بیرون وسط خیابون !..رعنا هم برگشت تو دستشویی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقای حیدری _ من اگه شما 3تا رو دوباره نبینم ، اخرش یه روزی میکشمتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن فقط میخندیدم .از خنده ی زیاد نمیتونستم راه برم .. کشون کشون خودم رسوندم به اسانسور طبقه ی اول .دکمشو زدم و منتظر وایستادم تا بیاد بالا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسانسور که اومد بالا یه دفعه ای در باز شد ، اقای حیدری اومدبیرون... منم دو تا پا داشتم ،دوتا دیگه قرض کردم دبرو که رفتیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجایز نبود برم بالا ... برگشتم پایین تا پیش بچه ها پناه بگیرم . اقای حیدریم دنبالم میدوید.. وای چه صحنه ای بود . من که پریدم بیرون ساختمون اون دوتا تو ماشین مریم بودن.. با ماشین فاصله زیادی داشتم ..اقای حیدریم همچنان دنبالم بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم ماشین و روشن کرد ..اومد سمتم .رعنا هم در جلو رو باز کرد پرید عقب.منم پریدم تو ماشین .ولی اقای حیدری دستامو گرفت..چون من هنوز کامل ننشسته بودم مریم نمیتونست تندبره ..با اون یکی دستم سعی میکردم از دستش فرار کنم ولی مگه ول میکرد ..وای رعنا رو بگم تا کمر از شیشه ی عقب اومده بود بیرون داشت اقای حیدری رو میزد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهم چون داشتیم میخندیدیم مردم فکر میکردن شوخیه خانوادگیه، جلو نمیومدن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلاخره امدادای رعنا، سرعت عمل مریم و تقلاهای خودم جواب داد ما از دستش نجات پیدا کردیم.رفتیم چند تا خیابون جلوتر... مریم به خاطر خنده نمیتونست رانندگی کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحدودا 10دقیقه فقط خندیدیم. کسی حرفی نمیزد ، یعنی نمیتونستیم که حرف بزنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی اروم شدیم گفتم :اخه دیوونه ها من با سوری جون کار داشتم حالا چطوری بریم تو مطب..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ اخه دیوونه کله ی سحر سوری جون تو مطب چیکار میکنه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سه شنبه ها زود میره . چون هم من نیستم هم باید بره بیمارستان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا _ وای یعنی الان سوری جون تو مطب بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اره دیگه! بدبخت شدیم . حالا اقای حیدری میره پیشش شکایت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز تصور قیافه حیدری موقع چغلی ،هرسه همزمان خندیدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ زود زنگ بزن بهش بگو ما کاری نکردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع شماره ی سوری جون و گرفتم..زدم رو اسپیکر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام سوری جوون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_ سلام سوری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا_ سلام سوری جون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جوری_ سلام دخترا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز چیکار کردین که این حیدری این همه شکار ِِ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_ کاری نکردیم به خدااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا_ فقط دیدیم هوا گرمه خواستیم یه کمی خنک بشه .. همین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عوض تشکرشه.والا!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون با خنده _ اره دیدم چه جوری دنبالتون افتاده بود برای تشکر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهم فقط میخندیدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ ببینم دخترا شما مگه الان نباید دانشگاه باشین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحنم ناخداگاه جدی شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا سوری جون .ولی من باید باهاتون صحبت میکردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون هم تحت تاثیر لحن من جدی شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همین الان برین یه دسته گل بخرین بیاین جلوی ساختمون ، منم همون پایین منتظرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه ...و مرسی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir20دقیقه ی بعد ما هر سه تا با شونه هایی افتاده جلوی ساختمون بودیم، دکتر مهدوی( یکی از پزشکای ِ ساختمون) هم داشت ما رو نصیحت میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که اصلا گوش نمیدادم ..رعنا که داشت اس میداد ..مریمم الکی سرشو تکون میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سوری جون نگاه کردم ، داشت به ما نگاه میکرد. مطمئنم میدونست ما اصلا گوش نمیدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه ما یه نیم ساعتی هم مشغول عذرخواهی بودیم ،ولی معلوم بود اقای حیدری ما رو نبخشیده.. اخه هی میگفت " مگه دفعه ی اولشونه "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز کلی عذر خواهی رفتیم بالا .. بیچاره مریضا که علاف ما شده بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخل مطب سوری جون ازمون خواست منتظر باشیم که مریضا رو ویزیت کنه بعد باهامون صحبت میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز منم خواست که وقت اونایی که هنوز زمان زیادی به اومدنشون مونده بود رو کنسل کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفورا" دست به کار شدم ، قرارها رو کنسل کردم و زودترین وقت ممکن رو بهشون دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم و رعنا هم از همون اول داخل اشپزخونه بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اتمام کارم رفتم پیششون ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلافاصله بعد از وارد شدنم مریم بدون مقدمه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سارا عجله نکن کاوه دوستت داره .بیشتر بهش فکر کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم و با یاد اوری کاوه لبخند تلخی زدم ..کاوه یکی از اساتید دانشگاهمون بود ، یه پسر جذاب و متین ، از اونایی که به خاطر متانت و تواضع زیادشون وادارت میکرد بهش احترام بذاری .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه از شانس خوب من شده بود یکی از خاستگارهای پرو پا قرصم !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دیروز دیدمش ، بعداز پیشنهاد سوری جون ، دیگه دلم نمیخواست این موقعیت و از دست بدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهاش حرف زدم ، از همتا گفتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اینکه اون هیچ کسی و به غیر از من نداره .. حکم دختره منو داره .. باید با زندگی کنه ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم و رعنا با هیجان به من نگاه میکردن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا _خوب اون چی گفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ استقبال کرد!!! خیلی .. گفت که خوشحال میشه همتا دختر اونم بشه .تلاش میکنه براش پدری کنه ....وخیلی چیزای دیگه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _خوب میشه بدونم سرکار خانم دیگه چی میخوان ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم لبخند زدم .. تلخ نبود. عشقی نبود که شکستی داشته باشه . حداقل از طرف من نبود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی اون شاید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتما عاشق بود! ولی فقط عاشق قسمتی از وجودم ..ولی یه قسمتی بزرگی از وجود من مال همتا بود .. اون عاشق اون قسمت نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صبح باهاش حرف زدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irظهر بهم زنگ زد .گفت میخواد ببینتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت "همتا رو نگه میداره ولی باید یه سالی همتا پیشمون زندگی نکنه .. جایی دیگه ای باشه .. بعدش میاریمش پیش خودمون" بعدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادیدن قیافه ی من ادامه داد " سارا خانم من با این مسئله مشکلی ندارم، اصلا" میتونیم پیش خودمون نگهش داریم.. ولی باید یه مدت از خانوادمون مخفیش کنیم."
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم و رعنا فقط بهم نگاه میکردن ، میدونستن چقدر برای من این حرف سنگینه!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز چند دقیقه ای سکوت ، مریم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببینم سارا جون ما فردا با کاوه کلاس داریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم اون بازم افکار پلیدی داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مریم خودت میدونی که اون با شخصیت تر از این حرفاست که مورد لطف ما قرار بگیره!!! حتی فکرشم نکن ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون حق داره برای زندگیش تصمیم بگیره همینطور که من گرفتم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون لحظه سوری جون صدامون کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اشپزخونه که خارج شدیم دیدم ، سوری جون داشت اخرین بیمارش و بدرقه میکرد.وقتی هم که مارو منتظر دید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _خوب دخترا برین توی اتاقم تا منم یه ابی به صورتم بزنم و بیام پیشتون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله ..چشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بچه ها وارد اتاق شدیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاقش واقعا ساده ست.ساده والبته شیک .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشامل یه میز بزرگ که یه لپ تاپ سفید روش ِ ِو یه سری پرونده که مشخصا" مال بیمارای امروز ِ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرونده ها رو برداشتم و مشغول جابه جایی توی کمد مخصوصش شدم . اون دوتا هم روی راحتی ها لم داده بودن ، صد در صد مشغول ارزیابی من!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حین کار یاد موقعی افتادم که سوری جون فهمیده بود دنبال کار میگردم، ازم خواسته بود توی مطبش به عنوان منشی ِ نیمه وقت باشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر ناراحت شدم .. اما خوب باید کار میکردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون موقع هنوز درگیر انحصار ورثه بودم و اینکه اول باید دارایی ها مشخص میشد، تا من بتونم ازشون استفاده کنم، حتی حسابِ بانکی بابا و اشکانم بسته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_ سارا میشه بیای بشینی .سوری جون 10دقیقه است که منتظرن!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای من اصلا متوجه ورود سوری جون نشده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستپاچگی ببخشیدی گفتم و نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ اشکالی نداره دخترم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب بگو میخواستی با من صحبت کنی دیگه .. فکراتو کردی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله .فقط میخوام یه چیزایی رو مشخص کنم که خیلی برام مهم ِ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _میدونم عزیزم بگو هرچی میخوای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ شما گفتین که بهنود بچه رو نمیخواد ، بنابراین بچه میتونه پیش من بمونه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _اره عزیزم گفتم که اون اصلا حاضر نیست زیر بار تعهد بره ..بچه هم براش اهمیتی نداره.. ولی خوب این منو همسرم هستیم که ارزوی نوه داریم و خواهانشیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر مورد اینکه پیش تو بمونه هم باید بگم که البته تا موقعی که خودت بخوای اون پیش تو میمونه ..اصلا یکی از دلایل انتخاب تو از نظر من این بود که تو خیلی خوب میتونی از پس تربیت بچه بربیای ، این از تربیت همتا کاملا مشخص ِ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سارا جان ما توی نوع تربیتی تو دخالت نخواهیم کرد .واینکه تو کجا رو برای زندگی انتخاب میکنی..و از نظر مالی هم کاملا ساپورتت میکنیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون کمی مکث کرد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فقط یه چیزی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه در مورد همسر اینده ات دخالت خواهیم داشت .. باید مورد تایید ما باشه .ولی بازم میگم ، اگه تو بخوای میتونی بچه رو پیش ما بذاری و برای زندگیت تصمیم گیری کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه قبول من مشکلی از این بابت ندارم ..فقط سوری جون اگه بهنود هوس کنه بچه رو ازم بگیره چی ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _اصلا از این نظر نگران نباش میدونی که اون از ایران متنفره و محاله پاشو اینجا بذاره ! ولی بازم ما ازش یه تعهد میگیریم که بچه پیش تو بمونه .خوبه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله عالیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ولی سارا جون به من یه مدت اجازه تا بعد این تعهد و ازش بگیرم .. اخه میدونی که تا همین جاشم به زور راضی شده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش ناخداگاه گره ای به پیشونیم اومد ..سوری جون هم با دیدن چهره ی من سریع ادامه داد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی قول میدم تا قبل از تولد بچه وکالت نامه رو بگیرم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ببخشید سوری جون اگه بهنود ایران نمیاد ، سارا باید بره اونجا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون_ نه عزیزم نیازی نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا _ پس چیکار باید بکنن؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ همون طوری که به سارا توضیح دادم ، بهنود اسپرم ِ فریز شده اش رو برای ما ارسال میکنه و من خودم اون و به رحم سارا تزریق میکنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم روبه من ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط باید قبلش یه سری ازمایش بدین که اون همون جا انجام میده توهم این جا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مسئله ی محرمیت چی ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون_ اونم حل میشه .یه عقد غیابی میکنید ..بعد از تولد بچه هم طلاق میگیرید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون رفت سمت تلفن تا با پسرش هماهنگ کند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تمام وجودش خوشحال بود. سارا را خیلی دوست داشت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا برای او مظهر پاکی بود ، نماد استقامت ، بردباری ، دریای عشق بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتای شیرین زبان را هم دوست داشت . در دل ارزو میکرد نوه اش همچون همتا باشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترا هم در فکر بودن .. سکوت را فقط کفش های سوری جون پر کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین از شخصیت اون سه دختر بعید بود ..اخر نقطه بارز هر کدام از انها شیطنت بود ..پس وقتی انها کنار یکدیگر قرا میگرفتن باید توقع جابه جایی ساختمان و وسایلش با خاک بیابان را داشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی الان ،در این مکان ، در این نقطه ، شاید هر سه شان را با قرص های مخصوص بیش فعالان ارام کرده اند ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانها حتی به شیطنت فکر هم نمیکردند..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرکدام در یک فکر بودند..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا تمام هواس ششگانه اش در پی مادری بود که با تمام عشقش شماره ی فرزندش را میگیرد.. سارا نمیتوانست او را به خاطر عشقش ، عشق مادری اش تحسین نکند .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم در فکر عاقبت کار،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا باید سارایش ، یکی از عزیزترین هایش ، به این سرنوشت دچار شود ، چرا او این شرایط را میپذیرفت ، او که نیاز مالی نداشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط برای اینکه همتایش مال او بود ، یادگار اشکان تنها برادرش بود ، چون مادر همتا بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس کجاست ان عاشق بی باک .. او ان همه سر نترس را فقط برای دانشگاه و دانشجویانش داشت ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازفامیل میترسید .میخواست همتا را مخفی کند ، همتا را، همتای انهارا ، نفس سارا را ، عزیز دل اورا ، وقتی مریم ان همه همتا را دوست داشت ..پس حتما سارا اور را میپرستید دیگر!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگر سارا میگذاشت .. یعنی کاوه نفهمید سارایِ بدونِ همتایی وجود ندارد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا اما در سرش غوغا بود .. ان همه عشق را نمیفهمید ، او هم عمه بود ، بچه های برادرش را دوست داشت ، از دیدنشان شاد میشد، ولی انها را نمیپرستید ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خاطر انها کاوه را ترک نمیکرد . کاوه ایده ال همه ی دختران دانشگاه بود .. عشق ستودنی اش به سارا حسادت برانگیز بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای همه، حتی برای او که بهترین دوست سارا بود و همه ی بهترین هارا برایش ارزومند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو لی هر سه در مورد یک چیز توافق نظر داشتند .ان هم این بود که نمیگذارند خار به چشم همتایشان برود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرقراری تماس بین سوری جون و پسرش انهارا به خوداورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ سلام گل پسرم .. خوبی مادر ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ الهی مادرت بمیره !! چرا مراقب خودت نیستی پسرم ..مگه نمیگم یه کمی به خودتم برس..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_.............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _اگه این طوره چرا پیمان میگفت " همش سرکاری و غذاهای اماده میخوری که بهت نمیسازه " .. الهی بمیرم پیمان میگفت" لاغر شدی " اره مادر؟راست میگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ وای نه اینطوری نگو .پیمان بچم !! یه پارچه اقاست ..به خاطر اصرارای منه که امارتو میده ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ .........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وای مریم ببین چطوری با پسره حرف میزنه انگار پسر بچه است!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ حتما بچه است دیگه پیشنهاد مادر رو قبول کرده !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا_ میگم سارا پسره کور و کچل نباشه ؟! عکسشو دیدی ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه ندیدم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا هم با یه حالت بامزه زد روی صورتش و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا _ وای الهی بمیرم دیدی خواهرزاده م منگل شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و مریمم خندیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ برو بمیر بچه ی من به این خوشگلی ..الهی مامان فداش شه !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _اوووی !! جو زدی نشیا تو فقط باید به دنیا بیاریش ..من مادرشم.. تو همون مادر همتا زلزله باشی کافیه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اِاِاِ من همهی زحمتاشو کشیدم تو میشی مادرش .. بچه پرو !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا _ دعوا نکند اول بذارید ببینیم چه شکلیه بعد سر اینکه کی مادرش باشه به توافق میرسیم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیا اینم خودش و انداخت وسط .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ میگم سارا بیا برو به این سوری جون بگو به پسرش بگه چند تا بفرسته ..بلکم ماهم خوشبخت شدیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااین حرفش هر سه زدیم زیر خنده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچنان در حال خندیدن بودیم که صدای خنده ی سوری جون توجهمون جلب کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ خوب چیکار کنم مادرم دیگه .. اشالله خودت پدر میشی میفهمی من چی میگم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_.............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم دعواشون شد چون سوری جون با لحن جدی ای گفت: یعنی چی باز شروع نکنم ..تو به من قول دادی .. من با سارا حرف زدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_................. .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ مابه تو چیکار داریم ؟ توفقط همون کاریایی که گفتمو باید انجام بدی .. که در کل دو روزم وقتتو نمیگیره .. بعدش دیگه ما با تو کاری نداریم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_................. .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون من حرفی ندارم ..اون الن اینجاست میخوای خودت باهاش حرف بزن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_................ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا دخترم بیا بهنود میخواد باهات صحبت کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم ریخت . بدنم کاملا بی حس شد ..حتی توانایی ایستادن رو دو پا رو هم نداشتم. بی حرکت سرجام نشسته بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون_ خوب پسرم با من کاری نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_.............. .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ اره عزیزم خودتون سنگاتونو وا بکنید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_............. .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ قربونت برم من خدافظ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن همچنان سرجام نشسته بودم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون گوشی را به سمتم گرفت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیا دخترم خودت باهاش حرف بزن .. شرایط تو بگو .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم سعی کردم با کشیدن نفس عمیقی خون رو به مغزم برسونم تا شاید فرمان ایستادن و بده!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرمان صادر شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی حالا قلبم با کوبیدنش به دیواره ی سینم مخالفتشو اعلام میکرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر همون حال ذهنم فریاد کشید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"چته سارا محکم باش اون هم یه مردی مثل بقیه !!! "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو از سوری جون گرفتم وبه گوشم نزدیک کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام بدم در حال لرزش بود و این لرزش رو به صدام هم منتقل کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون از اتاق رفت بیرون تا ما راحتر صحبت کنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم ورعنا هم که منتظر ِ همین موقعیت بودن تا سوری جون پاشو بیرون گذاشت هوار شدن روی سر من .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم بی معطلی زدم روی اسپیکر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهنود_ سلام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهنود _ ببینید خانم من نمیدونم شما کی هستید ، یا اینکه چطور تونستید مادروپدر ِ منو به این کار وادار کنید ، باید بگم که اصلا"م برام اهمیت نداره که بدونم .. ولی باید بدونید من مثل اونا ساده نیستم و گول ظاهر ادما رو هم نمیخورم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صبر کنید اقا من اصلا متوجه منظورتون نمیشم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهنود_ مهم نیست . ولی باید بهتون هشدار بدم که به این وسیله نمیتونین به من نزدیک بشین ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"این چی داره میگه ، با من داره صحبت میکنه "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینارو با نگاهم به مریم اینا گفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونا هم طوری به من نگاه کردن که یعنی " غلط میکنه با تو باشه "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی باعث شده همچین فکری بکنید ؟ من حتی شما رو ندیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهنود_ به هر حال موقعیت اجتماعی من و ثروتم ممکنه هر کسی رو به فکرای احمقانه و پوچ وادار کنه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهَه هَه..به مادرش میگه احمق ..پسره بی تربیت!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ با کمال احترام باید بگم که این فکر احمقانه البته از دید شما !!! از طرف مادرتون بود ، من هیچ نقشی توش نداشتم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهنود کمی مکث کرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_در هر صورت اون بچه برای من کوچکترین ارزشی نداره .. پس اگه دنبال پول هستید یا رسیدن به من بهتره همینجا این مسئله رو تمومش کنید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ تا حالا کسی بهتون گفته اعتماد به نفس بالایی دارید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهنود _ بله . مطمئنا" ادمی با شرایط من اعتماد به نفس بالایی خواهد داشت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ولی از نظر من کاملا کاذب ِ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد جوابم و بده که نذاشتم ، ادامه دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ببینید اقای به ظاهر محترم و متمدن و تحصیل کرده و خوشتیپ و پولدار و هر چیزی که باعث اعتماد به نفس بالا تون شده ، باید بگم که من نه به پول شما احتیاج دارم ، نه اصلا شما رو دیدم که بخوام عاشقتون بشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از اونجایی که شما تک و منحصر به فرد هستین و احتمالا مادرتون شمارو توی کره ی ماه به دنیا اورده ..بنابراین من نمیتونم شمارو تصور کنم ، پس خیالتون راحت عاشقتون نمیشم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از اینکه شما اون بچه براتون اهمیت نداره بینهایت خوشحالم ، واینکه خوشحال ترم میشم که اگه یه تعهد نامه مبنی بر تصدیق گفته هاتون در باره ی حضانتِ بچه به من همراه با بقیه چیزها ارسال کنید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهنود _ افرین خوشم اومد زود دستتو رو نمیکنی ، ولی از این خبرا نیست .. قبل از همه ی اینا که گفتی باید یه تعهد به من بدی که تو هیچ حق وحقوقی پیش من نداری ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه کاملا عصبی شده بودم .. به مریم و رعنا نگاه کردم ، از عصبانیت سرخ شده بودن ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مطمئن باشین که حتما این کارو میکنم اقای ِبردپیت!!! ، اما وقتی اون وکالت نامه به دستم رسید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم بدون خداحافظی گوشی رو گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز عصبانیت در حال انفجار بودم ، میتونم با اطمینان بگم که اگه این اقای ِ در ِ پیت الان اینجا بود من یه قاتل حساب میشدم.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون دوتا هم همین حال و داشتن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_ پسره ی احمق ِ بو گندوی ِ مزخرف ِ اشغالِ عوضی ِ میمون ِ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچنان داشت میگفت که با خنده ی من و رعنا مات شد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ میشه بگی برای چی میخندی ؟! خوشت اومده پسره خوش رنگت کرده ؟! چرا ندادی گوشی و به من ، که چهارتا درشت بارش کنم تا دیگه ادعای حق وحقوق نکنه ؟ هی بهت میگم قبول نکن ، گوش نمیکنی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین دیگه پسره ی ِ یه کاره برگشته میگه " اگه دنبال پولی ، یا رسیدن به من بهتره همین الان پاتو بذاری کنار"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای اینقدر بامزه حرص میخورد که من عصبانیتمو فراموش کرده بودم و داشتم بلند بلند میخندیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریمم همچنان ادامه میداد که با صدای سوری جون ساکت شد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جون _ سارا جان ببخش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم جون حق داره ، پسره من بی ادب نیست اما خوب حتما من تو تربیت کم گذاشتم که این به خودش اجازه میده همه رو از بالا نگاه کنه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونی دخترم اون از اول هر چیزی که خواسته براش فراهم بوده ، خوب حالا چون یه کمی هم خوشگله فکر میکنه همه سعی دارن خودشون و بهش نزدیک کنن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما بی ادبی اون و به من ببخشید ..چون در هر صورت من و پدرش کوتاهی کردیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خواهش میکنم سوری جون ..من ناراحت نشدم یه حرفی زدن منم جوابشون و دادم ،این مریم الکی شلوغش میکنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم ادامه میدام که با پشت چشم نازک شده ی مریم مواجه شدم بنابراین دهان مبارک و بستم!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی یه صدایی تو سرم بود که بهم میگفت " بهنود ایینه ی گذشته ی توست "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من با تمام وجودم ارزو کردم که ایینه ی اینده ی من نباشه ، و جور دیگه ای ازمایش بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان یه هفته از اون روز گذشته .. تمام ازمایش های مربوطه رو انجام دادیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری جونم بهم خبر داد که جواب ها مثبتِ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل اینکه اون اقای در ِپیتم انجام داده بود.خوبه حداقل پسره یِ بی ادب حرفای مادرشو گوش میکنه...والا!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیروز سوری جون ازم خواست برای اخر هفته اماده باشم که صیغه یِ عقد و بخونن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم قبول کردم و بازم اون تعهد نامه رو تاکید کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریمم که درگیر التماس از عموش بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه ما باید کاراموزی مونو میگذروندیم ، خوب عموی مریمم شرکت کامپیوتری داشت ، که بهترین گزینه برای ما !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از اونجایی که ما رو خوب میشناخت !!! حاضر نبود یه لحظه هم تحملمون کنه .. ولی خوب ما پرو تر از این حرفا بودیم و باید حتما تو همون شرکت مشغول کار میشدیم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا امروز زنگ زد گفت" مریم اس داده بریم شرکت دست بوس خان عمو "!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم از صبح که بیدار شدم دارم تمرین میکنم که خانم رفتار کنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین همتای مارمولکم همش بهم میخنده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مارمولک میشه بگی به چی میخندی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتا_ اخه عمه خیلی با مزه شدی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ راحت باش عسلم بگو دلقک شدم خودت و راحت کن دیگه !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتا_ عمه جونم راست شو بگم ، اره دلقک شدی!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از این حرف پا به فرار گذاشت .دوید سمت باغ منم دنبالش ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ صبرکن ببینم مارمولک ، به کی گفتی دلقک؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتا_ صبر نمیکم ، مگه دیوونه ام که وایسم منو بگیری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن همچنان توی باغ دنبال همتا میرفم همتا با جیغ جیغ کردن در حال فرار بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه صدای مریم اومد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ آیـــــ نفس کــــــــش !!!! همتـــــــایی نترس من اومد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتا _ اخ جون خاله مریم .. ببخشید الان وقت ندارماا ، باید در برم !! بعدا" سلام میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ بیا پیش خودم ببینم کی میخواد اذیتت کنه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتا همچنان داشت میدوید که خورد زمین ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یا امام غریب ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون جا میخکوب شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم دوید سمتش ، همتا رو گرفت بغلش همه جاهای بدنش و نگاه کرد . منم فقط خیره نگاهشون میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خنده ی همتا که بلند شد ، راه تنفسی ِ منم باز شد . اشکام ناخواسته روی گونه هام جاری شدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم داشت همتا رو قلقلک میداد .همتام بلند بلند میخندید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن روی زانوهام خم شده بودم وزار میزدم.. توانایی ایستادن نداشتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_خاک بر سرت !! کی میخوای این عادت گندِ بی حسی رو ترک کنی ؟ ملت جلوی چشمات تلف شن تو خودت زودتر تلف میشی. والا!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرموبلند کردم ، با چشمای اشکیم بهش نگاه کردم .احساس کردم رنگ مریمم پرید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم یادش اومد که من کی این عادت و پیدا کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکرکنم یادش اومد که من چی دیدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی شنیدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیکار کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه چی یادش اومد ..من تو قطره ی اشک چشماش اینو دیدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن از لب های لرزونش شنیدم .. که گفت " سارای من متاسفم "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا دیگه مطمئنم که فهمید من داغون تر از اونیم که تحمل جیغ عزیزم و داشته باشم . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزم روی زانوهام نشسته بودم و دستامم روی چشمام بود . همتای قشنگم خودش و از بین دستام رد کرد سرشو توی سینه م قائم کرد . من باتمام وجودم توی اغوشم جا دادمش و به خودم فشردمش، همتا دلیل زنده بودم ،بود. بدون اون زندگی و نمیخواستم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم خودش و بهم نزدیک کرد . من و همتا رو توی اغوش خودش جا داد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چند دقیقه توی اون حالت بودی که احساس کردم . کسی از پشت بغلمون کرد .رعنا بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای گرمشو توی گوشم شنید : اروم باش گلم . همه چیز مرتب میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن اروم بودم ، اروم تر شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو ذهنم فریاد کشید " خدایا متشکرم به خاطر همتا، به خاطر مریم ، به خاطر رعنا ..."
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای بی بی از هم جدا شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی بی _ دخترا چرا این جا نشستین ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعنا که زودتر خودش و از ما جدا کرده بود گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام بی بی ِ گلم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیکار کنیم از ذوق دیدن همیدیگه همین جا پهن زمین شدیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی بی که از لحن رعنا خنده ش گرفته بود گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام به روی ماهتون .. شما که دیشب تا دیر وقت با هم بودین ، دیگه چه ذوق کردنی ِ ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ بی بی جون چیکار کنیم ؟ دل ِ دیگه زود به زود تنگ میشه!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی بی _ خوب مریم گلی ، من که میگم بیاین اینجا پیش ما بمونید .. شما قبول نمیکنید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ والا عرضم به حضور ِ بی بی جون خودم که شما باشی ، ما بسی ارزومندیم در خدمت شما و در جوار این دو دوست عزیزمان زندگی کنیم ، اما از انجایی که این دوتا بد اموزی دارند اینکه خانواده مارا منع کرده به ایجاد ارتباط !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چقدر هم که شما گوش میکنید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _و اکنون که ما را در این مکان مشاهده میکنید به صورت کاملا!! مخفیانه و قاچاقی صورت گرفته و در صورت مشاهده ی خانواده پیگرد قانونی خواهد داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی بی_ بس که اتیش میسوزونید مادر ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ وای بی بی جون خوب شد گفتی اتیش سوزوندن .. ماباید بریم جایی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا بدو اماده شو دیر کردیم عموم منتظره !!!همتا خانم شما هم اماده شو بریم مهد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتا_ من مهد نمیرم خاله . از اونجا بدم میاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _ اِاِاِ . باشه نرو ، حالا زود اعتراف کن چیکار کردی که از مهد بدِت اومده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتا هم یه لبخند پلیدانه زد (اینو دیگه از من یاد نگرفته بود ، مریم بهش یاد داده بود)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خاله اون پسره بود که گفتم اسمش کیارش ِ یادته ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _خوب بگو اره یادمه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتا_ هیچی دیگه بازم موی ِ یکی دیگه از دخترا رو کشید . منم با دیوار مهد یکیش کردم . باچنان هیجانی تعریف میکرد ، ما با چشمای باز فقط نگاش میکردن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم _چطوری این کارو کردی ؟ تو که گفتی اندازه ی ِ غول چراق جادوا ِ !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمتا _ منو دست کم گرفتیاا ..خاله یادت رفته من کمربند زرد دارم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم داشت میمرد از خنده .رعنا هم همش قربون صدقه ی همتا میرفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir