رمان قمار بین مرگ وزندگی به قلم نیلوفر
ژانر : #عاشقانه #پلیسی
خلاصه :
دختر خانوم پلیس ما طی ماموریت زخمی میسع و اما طی این درگیری ها اتفاقی برای نیلوفر داستانمون افتاده که زندگیشو تغییر میده!
درو باز کردم و وارد اتاقم شدم پرونده ی جدید روی میز بود پشت میز نشستم و پرونده رو مطالعه کردم!درمورد مبارزه با یه باند قاچاق سه گانه هستش(اینجور باندا در قاچاق
انسان،مواد،کالا فعالیت دارن)و من باید در طول عملیات وظیفه ی نظارت و کنترل افراد نفوذی رو بدست دارم البته با هویت پنهان!
عجب پرونده ی مسخر ه ایه . آخه من این همه درس خوندم تا پشت پرده باشم؟؟؟! پرونده رو بستمو به سرهنگ زنگ زدم:
سلام جناب سرهنگ
_سلام بفرمایید
_سرگرد مقدم هستم قربان
_بله درباره ی پرونده سوال دارین؟
اخه پیری بذار حرف بزنم بعد دیگه عجبا!!!
_بله چرا من باید کنترل افراد رو به دست داشته باشم و نتونم به طور حضوری وارد باند بشم؟
_اینجور صلاح دیده شده ،مشخصات افراد رو هم از طریق ایمیل براتون میفرستم.
_اما قربان....
_اما نداره شما باید وظیفتونو انجام بدید!
_بله قربان فعلا
تماس رو قطع کردم داشتم از عصبانیت میمردم اخه تا حالا کدوم یکی از ماموریت های من با شکست مواجه شده؟!
داشتم فکر میکردم که در زدند.
من:بیا تو!
ستوان احمدی بود داخل شدو احترام نظامی گذاشت
من:آزاد
ستوان:مشخصات افراد نفوذی براتون ایمیل شد قربان!
من: بزارش رو میز!بازم احترام نظامی گذاشت که با چشم اشاره کردم بره.
لب تاپ رو باز کردم و وارد ایمیلم شدم عکس سه نفر قرار داشت اما افراد نفوذی که چهار نفر باید بودند!
حالا من چرا باید هویت پنهان داشته باشم؟!
اینجا یه جای کار میلنگه اما بیخیال...
یکیشون یه دختر ۲۴ساله با نام ستوان تمنا ستوده هست که به عنوان دختر وارد قسمت قاچاق انسان میشه که سخت ترین بخشه!
نفردیگه هم یه پسر ۲۹ ساله با نام سروان محمد رضایی هست که از قضا نامزد ستوان ستودس!هر دو قیافه ی خوبی دارند زیاد عالی نیست ولی خوبن و نفر سوم یه پسر۳۲
ساله با نام سرگرد آرش رادمنده که به عنوان سرمایه گذار وارد باند میشه!سرگرد قیافه ی عالی داره چشمای سیاه نافذ که تو عکس پنج دقیقه محوش شده بودم
هیکل ورزشی داره و کلا جذابه !
وا خجالت بکش دختر ناسلامتی یا به سلامتی سرگرد مملکتی نشستی مردمو آنالیز میکنی!
وجدان ۱:مگه سرگردا دل ندارن؟!
وجدان ۲:نه نباید داشته باشن!
پاک دیونه شدم رفت !
یعنی تو رمانا تو سن و سال نوجوانی خوندم یادمه اون زمونا میخندیدم عجبا الان نشستم خودم همون کارو میکنم خنگی مثل منم پیدا میشه؟!
معرفی نکردم. بنده سرگرد نیلوفر مقدم۲۵ساله از بخش یگان عملیات پلیس FBI
هستم یه دختر با موهای مشکی تا وسطای رون پا با چشمای قهوه ای سوخته و اطرافش مشکی بعضیا میگن چشمام شبیه چشم گرگه چون لنز چشمم اطرافش سیاهی احاطه داره که
بعضی زمانای خاص کلا لنز چشممو سیاه نشون میده . زود سرگرد شدم چون چند سالو جهشی درس خوندم و با فوق لیسانس وارد کار شدم و با دوتا ماموریت خطرناک به این جا
رسیدم. بیشتر زمانا جدی و خشکم یعنی از وقتی که برادرم مرد البته نمرد کشتنش!! همیشه به خاطر بابام دشمنای زیادی داشتیم وقتی مرد ۱۵سالم بود ؛ما نتونستیم جسدشو پیدا کنیم
اما یه نفر زنگ زده بود به بابامو گفته بود جنازه ی پسرت داره تو دریا آب میخوره!! . من عاشق داداشم بودم با یاد آوری اون لحظات عصبی میشم چرا آخه برادرم؟!من اومدم این
بخش تا انتقامشو بگیرم اما پس کو؟؟؟ کجان ؟؟؟نمیدونم .
سرمو بلند کردم و به ساعت نگاهی انداختم از ساعت کاری گذشته بود پاشدم برم خونه که یادم افتاد یه سر برم کلانتری!البته با لباس مبدل.
راه افتادم وقتی رسیدم درست وارداتاق سرهنگ شدم یعد یادم افتاد در نزدم احترام نظامی گذاشتم گفتم؛معذرت میخوام قربان فراموش کردم!
_موردی نداره!کاری داشتی؟!
_میخواستم تجهیزات کوچیکو بگیرم ازتون که یه کارایی بکنم باهاشون؟!
_تجهیزات کوچیک؟
_شنودو دوربین و ردیاب.
_اها اما چه کارایی؟
_جاسازی تو هم!
_چییییی؟!مگه میشه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله قربان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعجب خنگه ها این سرهنگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_با اجازه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر و باز کردم بعد یادم افتاد احترام نذاشتم چقدر حواس پرت شدم من, درو باز گذاشتم احترام نظامی گذاشتم و برگشتم برم که خوردم به یه کسی دستش یه چیز داغ بود که ریخت روم انگار قهوه بود سرمو بلند کردم ااااین که سرگرد رادمنده!عصبی گفتم:این چه وضعیه؟!اخه سر انجام وظیفه با قهوه میگردن؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باید کارمو از شما یاد بگیرم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وقتی یه همکاری هم سمت شما اینجاست چرا که نه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنش باز موند حق داره کی باور میکنه من سرگرد باشم؟!چیییی؟!من چی گفتم؟؟؟؟ خیر سرم باید پیش اینا مخفی میموندم!ولش»از کنارش با حرص رد شدم اومدم بیرون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شدم اما این چیه کنار صندلی کمک راننده؟!من همچین بسته ی سیاهی داشتم؟!هرچی هست مال من نیست اما تو ماشین من ؟!بادر قفل کی بازش کرده؟!بسته رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرداشتمو بازش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدای من اینکه!!!! نهههههههه امکان نداره اینا عکسای مامان باباست هرجا که رفتن حتی تو خونه..کار کی میتونه باشه؟!دشمنای بابا؟!چطوری رفتن تو خونه؟؟؟! چطوری عکس گرفتن که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفهمیدن؟؟!! اخر عکسا یه یادداشت بود!نوشته:بینگوووو.سورپرایزمو دیدی؟!خوشت اومده می دونم ؛ شاید مامان باباتم مثل داداشت آب نمک دریا رو مزه کردن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه چیزی نبود!باید برم خونه ی مامان اینا!نه صبر کن اگه اونا اونجان پس میفهمن که منم اونجام پس فرار میکنن باید یواشکی برم سریع به خدمتکار خونمون اس دادم چون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irممکن بود گوشیای مامان بابا رو دس کاری کرده باشن نوشتم:به مامان بابا بگو نیم ساعته دیگه تو اتاق مطالعه باشن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اونجا یه راه مخفی میخورد به بیرون . اگه خونه تحت نظر بود نمیفهمیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو روشن کردم و پیش به سوی خانه اما من که تجهیزات ندارم حالا بعد اون میتونن ردیابم بذارن تو ماشین و میفهمن پس مسیرمو به خونه ی خودم تغییر دادم وقتی رسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو پارک کردم رفتم تو خونه یه ست سیاه لباس پوشیدم البته با مدل پسرونه چون نمیخوام فعلا بفهمن من پلیسم البته اگه تاحالا نفهمیده باشن منم عقل کلما اخه بسته رو جلو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلانتری گذاشتن تو ماشینم اما من که لباس عادی داشتم پس شاید نفهمیده باشن کار از محکم کاری عیب نمیکنه کنار موهامو بافت زدم که اگه کلاهم افتاد صورتمو نبینن بعد با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانه جادویی جمعشون کردمو یه کلاه سیاه گذاشتم و اومدم بیرون البته قبلش چندتا دوربین و شنودم برداشتم با لب تاپم به اضافه ی شوکرواسلحم و بعد رفتم سمت پارکینگ خوب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینم کوپه ی سیاهمون بپر بریم حوصله و وقت ردیاب ضدایی ماشینمو نداشتم حرکت کردم تو راه ضبط و زدم عجب آهنگی به به لیلای مازیار فلاحی خوب ربطی نداره اما قشنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخونه با بغض تو صداش واقعا تا حالا اصلا فکر نکردیم ما این آرامش رو از کجا داریم تو جنگ تحمیلی خیلیا دختراشونو زناشونو گذاشتن و رفتن جنگیدن بخاطر اینکه ما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرامش داشته باشیم اهنگ رو عوض کردم چون حالشو نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایول اهنگ تو فکرتم فرزاد فرزین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل بارون لب دریا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیشه غرقم کنی تو عمق چشاتو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل کوهی پشت عشقت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن از این شخصیتت خوشم میادو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواسه اینه که تو دنیا دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلب من عاشق تو باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون همیشه پشتمی تو حتی وقتی که حق با من نباشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو فکرتم به یادتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوعشقمی نه عادتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فکرتم به یادتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارمی کنارتم!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی مثل من واسه یکی مثل تو اگه سادس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی یکی مثل تو واسه یکی مثل من فوق العلادس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اینجا که رسید درست دم جنگل بودم ماشینو پارک کردم و کولمو برداشتم پیش به سوی ماجرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکمی که راه رفتم رسیدم دم در اون مکان روش کلی گیاه بود به سختی زدمشون کنار و دروباز کردم اوووف اینجا پر تار عنکبوته به اطرافم نگاه کردم که چشمم به یه ساقه خورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرداشتم و یکم جمعشون کردم و بعد رفتم تو اینجا چقدر خاکه به سرفه افتاده بودم یکم که راهو رفتم رسیدم دم کولر با زور بازش کردم و خزیدم توش همینجور به سینه داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرفتم که یه صدایی از آشپزخونه توجهمو جلب کرد صدای شکستن بود راهمو به سمت دریچه ی آشپزخونه که کردم خدای من اینکه مامانه با چاقو توی دستش خوب حالا بپریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپایین عین این فیلما سوپر من بشم البته سوپر ومن بهتره پامو محکم کوبیدم تو در دریچه و یهو پریدم پایین آخ دستم وقتی پریدم مامان ترسید و چاقو رو کرد تو دستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخ حالا درد کمرو ولش آخه بدجایی خورد آشپزخونه هم جای سوپر منیه؟!حالا خودمو بیشتر به نفهمیدن زدم و چاقو رو کشیدم بیرون و به رو به روم نگاه کردم که یه شخص
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاه پوش بود این یه مرده آره یه مرد یهو شروع کرد به دوییدن منم دنبالشو خیلی سریع بود اما منم فرزم سریع پامو گذاشتم رو یکی از مبلا و پریدم روش خورد زمین اما بلند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد حالا بیا و مبارزه کن پاشو بلند کرد گرفتمشو پیچوندم و یه مشت تو دهنش خواست مشت بزنه پاشو گرفتمو گذاشتم رو شونم و فشار دادم که شکست!از درد پهن زمین شد با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلگد زدم تو شکمش و ماسکشو برداشتم این کیه دیگه؟!خلاصه یقشو گرفتم و بهش گفتم برو به رئیست بگو کسی رو که دستش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه نشانه ی تهدید یا زدن بالا بره میشکنمش برو دعا کن ندادمت دست پلیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه یه بار دیگه نزدیک خانوادم بشین منم با تو وقتی ولش کردم عین چی دویید بیرون. با سوزش دستم به دستم نگاه کردم بازوم بود خیلی بد زخمی شده اما نه اینکه خیلی عمیق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه خیلی هم خون اومده ولش سریع رفتم سمت مامان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا کجاست مامان!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دخترم دستت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دست منو ول کن بابا کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بالا تو اتاق مطالعه اس منم اومده بودم آب بخورم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه مامان کردمو گفتم ساکت باش همراهم بیا!با هم رفتیم بالا و بله بابا رو تخت عقب عقب میرفتمو یه نفرم با یه سرنگ سوزن دار داشت بهش نزدیک میشد در خدارو شکر باز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود به مامان اشاره کردم همینجور بمونه رفتم پشت طرف این یه زن بود با دست زدم پشتش و گفتم:تق تق!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی برگشت با مشت زدم تو دهنش افتاد زمین پامو گذاشتم. رو دستش که سرنگ بیافته و فشارش دادم که ولش کرد بلندش کردم و مشت پشت مشت تو دهنش وقتی ماسکشو برداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه خدمتکارمون بود!عصبانی شدم پس عکساهم از اینجا بود تا سر حد مرگ شروع کردم به زدنش و مامانمم شروع کرد به جیغو داد:من: نمک نشناس. ما بهت کار دادیم بچتو از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرگ نجات دادیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من هیچ بچه ای ندارم.محکم تر زدم کثافت و داشتم کیزدمو صدای التماسای مامان به بابام که التماس میکرد دختررو از دستم بگیره منو با زور کشیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار که دختره از فرصت استفاده سرنگ برداشت که به سمت گردن بابا میبرد که یکی دستشو گرفت این کی بود؟!وقتی برگشتم متعجب موندم اینکه اینکه سرگگرددده!سرگرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرادمند!سریع بهش دستبند زدو برداشت ببره که:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجا میبریش؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اداره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه نبرش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا ؟!این وظیفه ی ماست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میبریمش اما نه اداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجا ؟این جرمه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کسی خبر داره؟نه پس جرم محسوب نمیشه کجاشم بریم بگم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت ماشینمو با ردیابو هر زهرماری رو کنترل کردم رفتمو دختررو گذاشتم پشت ماشین و رفتم داخل دیدم داره توضیح امنیتی میده رادمنده اومدم بیرون از عصبانیت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلرزیدم از اینم متعجب بودم که چرا رادمند مخالفت نکرد؟!بعد اون تو سرنگ چی بود؟ااا سرنک یادم رفت داشتم برمیگشتم که برش دارم که دیدم دست سرگرده و داره میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوایستادم که دیدم یکی سرگردو نشانه گرفت؟!و ماشه رو کشید که دوییدمو وقتی زد هلش دادمو خودم افتادم روش یه لحظه چشمامون گره خورد به هم اما وقت برا صحنه عاشقانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنداشتم بلند شدمو دوییدم سمت اون تیر انداز اما خیلی سریع سوار یه ماشین شد و رفت. رفتم سمت سرگرد که ببینم چیزیش شده یا نه که دیدم همینجور یخ زده!اصلا اون اینحا چیکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکرد؟!چرا اومده؟؟رفتم نزدیکش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیزیتون نشد؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه من ااا چیزه یعنی خوبم.اما چشات ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشمام چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سیاهه کلا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتعجب کردم خیلی چون از محدود زمانا بود که ده ساله اتفاق نیافتاده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عادتشه عیب نداره!بلند شد داشتیم میرفتیم سمت ماشین که یهو ترکید!نهههه اون دختر تنها سرنخم بود حتما وقتی من رفتم بمب بود اه چرا فاصلمون زیاد بود داشتم میرفتم سمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین. نهههههههه اون راه رسیدن به قاتل برادرم بود عوضیااااا.یکی دستمو گرفت دستم سوخت برگشتم رادمند بود که خیره به دست خونیش بود و با یه دست دیگه منو گرفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود و متعجب نگاه میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلنز چشمام بعضی مواقع سیاه میشد اما من که گریه نکردم یادش بخیر برادرم مثل من بود وقتی اون گریه میکرد لنز چشای منم سیاه میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_لعنتی بذار برم ولم کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون دیگه سوخته نمیتونی کاری بکنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه داشتم دیونه میشدم نشستم زمین و ساکت موندم جدی بودم اما در عین حال یخ نه گریه نه فریاد فقط سکوت سکوتی به تلخیه هزارتا فریاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرد رادمند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم محل ماموریت برا تحقیق اما وقتی رسیدم صدای جیغ و داد شنیدم و سریع رفتم بالا که دیدم یه زن یه آمپول برداشت و برد سمت گردن یه مرد که سریع گرفتمش و دستبند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم برگشتم اما این دختره که دختره صبحه اینجا چیکار میکنه؟!هرکاری کردم نذاشت دخترو ببرم اداره منم کنجکاو اینکه میخواد چیکار کنه قبول کردم رفت بیرون من داشتم به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوادش توضیح میدادم که دزدگیر وصل کنن به درو پنجره و ....که چشمم خورد به آمپول برداشتمش و گذاشتم تو ظرف میخواستم بفهمم توش چیه!وقتی رفتم بیرون رفتم سمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین دختره که دیدم یهو دوید سمت من منم موندم چرا که دیدم یهو پرید رو من و صدای شلیک اومد مات موندم این منو الان نجات داد.کی و چرا بخواد منو بزنه؟!وقتی چشامو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز کردم چشام تو چشای دختره گیر کرد مطمئنم چشماش یعنی لنزشون قهوه ای بود قهوه ای سوخته اما الان لنزش سیاهه انگار لنز گذاشته چشماش خیلی نافذه تا از فکر اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیرون دیدم دختره میگه چیزیتون نشد؟! وا این کی بلند شد بعد کمی حرف زدن داشتیم می رفتیم سمت ماشین که ترکید خداروشکر فاصلمون زیاد بود این دیونه چیکار داشت میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت میرفت سمت ماشین اونم تو اون آتیش گرفتمش تا دستم به بازوش خورد انگار دردش گرفت چون برگشت سمتم به دستم نگاه کردم که دیدم خونیه تعجب کردم به زخمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه کردم خیلی بد بود اما چرا این دختر حساب نذاشته اگه دختر دیگه بود از گریه غش کرده بود نمی دونم ازم خواست بذارم بره که گفتم نمیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو نشست زمین ساکت فکر کردم گریه میکنه اما گریه نمیکرد این چه دختریه مگه چقدر درد کشیده که اینقدر یخه؟!چرا احساس نداره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلوفر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت با بهت نگام میکرد انگار چی شده اینم فقط عادت تعجب داره الان که سوختن ماشین تموم شده بود رفتم سمت ماشین سرگردم دنبالم اومد به داخل ماشین نگاه کردم جنازه ی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوختش اونجا بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه کی میره با کسی کار کنه که بهش رحم نکنه؟!دیگه سر نخی ندارم باید صبر کنم خودشون برام سرنخ درست کنن نظرم عوض شد برگشتم خونه وقتی وارد خونه شدم _
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمممااااامممماااان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جونم دخترم چی شده؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یه بار میگم وقت ندارم وسایلتونو جمع میکنین و چند مدت میرین پاریس پیش مهرداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا؟!_
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همین که گفتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم اتاق این خدمتکاره همه جای اتاقشو گشتم چیزی نبود اما وقتی میخواستم برگردم پارکت زیر پام صدا داد انگار که زیرش خالیه خم شدم و چند تا تقه زدم بهش که دیدم بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع بلندش کردم زیرش چیزی نبود فقط یه دستمال کوچیک که چیزی توش بود بازش کردم یه مهر بود روش با جمله ی :گناهکارم و کابوس شب!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهکاکی شده بود این دیگه چی بود برش داشتم رفتم آشپزخونه کوله ام اونجا بود برش داشتم و مهرو گذاشتم توش و راهی بیرون شدم دنبال سرگرد گشتم که دیدم داره اطرافو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبررسی میکنه صداش زدم :سرگرد رادمند؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیاید بریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آزمایشگاه برای محتویات اون سرنگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_با کدوم ماشین اون وقت؟!من ماشین نیاوردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعجب خنگه دیوونم کرده اعصابمم خورده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_منم نگفتم با ماشین شما میام جناب!دنبالم بیاید رفتم تو پارکینگ این ماشینی بود بابا برام خریده بود اما نبردمش همه چیم برا خودم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه برجیسس قرمز .به سرگرد اشاره کردم که سوار شه اونم سوار شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرکت کردم سمت خونم مجهزبود انتهای حیاط یه ازمایشگاه بزرگ داشتم وقتی وارد خونه شدم سرگرد پرسید:اینجا که یه خونست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله خونست اما آزمایشگاهم داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانتهای باغ ایستادم و آمپول رو برداشتم وپیاده شدم وقتی وارد آزمایشگاه شدیم تازه یادم اومد جسد دختره موند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باید برگردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جسد موند آخه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حلش کردم نگران نباش.تعجب کردم ولی بعدرو خودم مسلط شدم ودوتا مانتو برداشتم با محافظ چشم ویکیشو پرت کردم سمت سرگرد آمپول رو برداشتم و چند بار تکونش دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما چیزی نبود از اونجایی که عادت داشتم شکلات بخورم موقع کار رفتم سراغ یخچال آمپولم دستم بود به صورتی که انگار خودکار نگه داشته بودم وقتی خواستم شکلاتو بردارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم فشار وارد شد و محتوی یکم ریخت رو گوشت و بعد اونو ذوبش کرد خدای من این .این اسیده!برگشتم سمت سرگردو گوشتو انداختم بیرون و آمپول رو برداشتم گذاشتم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irظرفی و گفتم بدو سرگرد اون قصد کشت پدرمو داشت حتما بازم میره سراغش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید نجاتشون بدم منگ منو نگاه کردوپرسید:چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چون میخوان خانوادمو بکشن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حالا سوارشو .دیونم کرد از بس سوال کرد این وای نه خدامن بدون پدرو مادرم نمیتونم اونارو ازم نگیر .داشتم میروندم که سرگرد مزخرف باز اون دهنشو باز کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یواش تر مگه چی دیدی که اینجوری میری؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آمپوله!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب بقیشو هم بگو دیگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توش اسید بود میخواست تزریقش کنه رگ بابام اونوقت دیگه نمیتونستم ادامه بدم بغض گلوم گرفت مثل همیشه اما باز تبدیل به اشک نشد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی سمت خونه رسیدیم سریع ترمز کردم که سرم خورد به فرمون اما محلی ندادمو پیاده شدم و با دو رفتم خونه همین که وارد خونه شدم دیگه احساس کردم قلبم نزد اما میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلعنتیا میکشمتون مامان و بابام .مامانو رو سقف بسته بودن و با چاقو بدنشو آش و لاش کرده بودن ولی بابام سه تا چاقو تو شکمش بود.همینجوری یخ ایستادم نمیتونستم اینا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمدمای من بودن؟!د گریه کن لعنتی اما نشد اشکم با من لج کرده رفتم سمت بابا میخواستم بغلش کنم که کاغذ تو دستش رو دیدم برش داشتم یه نامه بود اما خونی بازش کردم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوندم:سلام نیلوفرم دخترگلم میدونم زیاد وقت ندارم چون بازم میاد سراغم دخترم ازت دوتا خواسته دارم یکیش اجباریه اولیش اینکه دختر قبلی وشیطون بابا بشی و دومی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چطور بگم اما تو یه برادر داری!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیییییی؟!!!!!چی گفت؟!برااادرررر؟؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادامه:پیداش کن چون حتما پی اونم میرن از اون به بهای جونت مراقبت کن قبل از اونا پیدا ش کن یه اثر انکشت هم کنار نامه بود اما مال بابا نیست پس عوضیا خوندنش بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجونم چراا؟ببخشید که نتونستم دختر خوبی باشم نوشته ی روی دیوار نظرمو جلب کرد طرف قاتل سریالیه زیاد فیلم دیده با خون رو دیوار سفید یادداشت نوشته:عذاب روز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکابوس شبت میشوم.و یه کاغذ که با چاقو به دیوار وصل بود!نوشته:اوقات فراغت خوبی بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعوضییی مادرم پدرم دیگه توان ایستادنو نداشتم فقط نشستم زمین و دستامو مشت کردم تو دلم حرف میزدم و قول میدادم که انتقامشونو میگیرم اره این کارو میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرد رادمند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه حالمو بهم زد هی دستور منم به خاطر ماموریت هیچی نمیگم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم تو راه از زیر زبونش کشیدم بیرون محتوای امپول اسید بوده ترسیدم اسید یعنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقصد کشت!!تو فکر بودم که یه ترمزی کرد که نگو این روانیه؟کی به این گواهی نامه داده؟!سرش خورد رو فرمون اما سریع درو باز کردو پیاده شد و منم پشت سرش در و باز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرد اما من دید کافی نداشتم رفتم جلو دیدم رنگ به روش نیست این چرا اینجوری شد ؟انگار کچه!درو هل دادو رفت تو وقتی صحنه رو دیدم شوکه شدم یکم ایستاد به وضوح دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه داغون شد و نابود رفت با حال نذار کنار پدرش نشست خواست بغلش کنه که ایستاد و بعد از زیر دستش کاغذی کشید بیرونو خوند بعد مدتی که منم از فوضولی مردم بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه نگاهم به دیوار افتاد عجب قاتل خوش خطی!نوشته:عذاب روز و کابوس شبت میشوم .ویه کاغذ دیگه باز من چیزی نفهمیدم اومد اینور و نشست زمین .این چرا گریه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیکنه؟!خانوادش اینقدر یعنی بی اهمیتن؟!عجب دختره نامردیه!یهو بلند شد نامه و کاغذ رو برداشتم و چپوند تو جیبش زنگ زد به اورژانس و به یکی که کارا رو حل کنه بعد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطع تلفن یهو با دستش زد رو میز تو حال که شکست اینقدر یعنی داغون بود؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلوفر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم کاغارو برداشتم گذاشتم تو حیبم و زنک زدم به اورژانس تحملشو نداشتم تو دفن باشم پس سپردم به یکی از دوستام که حلش کنن یه لحظه صحنه های خوشی هامون اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو چشمم مامان خوشحاله یه پیرهن تا رونش پوشیده که قرمزه میره طبقه ی پایین۱۲سالمه با شیطونی میوفتم دنبالش بابا که میبینتش بلند میشه میاد کنارش دستاشو دورش حلقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکنه و لباشو میذاره رو ... که من چند تا پله رو هم میام پایین و چند تا سرفه ی مصلحتی میکنم سریع جدا میشن و رنگشون میپره بابا خودشو جمع میکنه و مامان قرمز میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو میگم:شیطونا منم بوس میخوام بعد مامان یه لپمو و بابام یه لپمو میبوسه و میخندیدم با یاد اوری این خاطرات دستمو مشت کردم و تا به خودم اومدم شیشه ی میز حال خرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشده بود و خون از دستم میچکید من باید انتقام بگیرم رفتم از ماشین دوربینمو آوردم و از صحنه های جرم عکس انداختم و از جنازه های مامان و بابا هم دلم شکست این چه روزی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود؟!به خاک سیاه میشونمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم کارتمو نشون دادم و خواستم نتیجه های انگشت نگاری و هر چی رو برام ایمیل کنند و رفتم وقتی نشستم برگشتم برم دیدم سرگرد کنارمه:_ببخشید شما کارو زندگی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irندارین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_منو سرهنگ برا ماموریت فرستاده بود که مراقب دختر این خانواده باشم که اونم تویی پس تا چند مدت من همیشه پیشتم حتی توی خونت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من به مراقبت نیاز دارم به نظرت؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این یک دستوره به منم ربطی نداره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخفه شدم زنک بزنم به سرهنگ؟!اما چی بگم اون که نمیذاره اعتراض کنم عوضش میتونه کمک کنه برادرمو پیدا کنم البته بابا یه آدرسم نوشته که باید برم اونجا اما الان دیر وقته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرکت کردم سمت خونه وقتی رسیدم به سرگرد گفتم:هر کدوم از اتاقا رو میخوای بردار اما اتاق سمت چپی ته راهرو نرو.و بعد رفتم تو اتاق ويژه تموم سرنخام از اون فرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینجا بود!نامرو با یادداشتش و مهر برداشتم و گذاشتم اونجا عکسای مامان بابارم که دوربین چاپ کنم داشت و چاپ میکرد با اهن ربا وصل کردم به بردم.این اتاق انتقام من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود.اومدم بیرونو و در و قفل کردم و رفتم تو اتاق یه شلوارک و تاپ ورزشی پوشیدمو ام پی تریمو برداشتم با یه حوله و رفتم قسمت زیر زمین که باشگاهو استخر سرپوشیدس. ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپی تریو گذاشتم رو اسپیکر و اهنگ عصبیم بهزاد پکس شروع کرد به خوندن منم تموم دق و دلیمو سر کیسه بوکسم در میاوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی خسته شدم خودمو با همون لباسا پرت کردم تو استخر داشتم شنا میکردم که ته استخر یه پاکت دیدم عجیب بود که خیس نشده شاید ضد اب بود اومدم بیرون از اب و لبه ی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستخر نشستمو یه شیرجه زدم که رفتم تا ته اب نفس کم اوردم چون ته شانزده متری بودم اومدم بالا و سریع از اب خارج شدم پاکتو باز کردم یه فلش بود.همینجوری خیس خیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت لب تاپم بازش کردم و فلش و وارد کردم یه فیلم توش بود پلیش کردم یه مرد با نقاب و کاملا سیاه پشت به من شروع کرد به خوندن اهنک کاسکادا از پرومان صداش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خوب بود عالی بود با این حال خیلی آشنا بود خیلی اهنگو خوندو با گفتن بنگ تمومش کرد.اما ته استخر چیکار میکرد؟!زد ابه که کار میکنه؟!معنی اهنگش عحیب بود از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانتقام بود انتقامی دردناک و خشمگین اونجا که میگفت بدن من حرارتش بالاست این حرارته انتقامه هوا زیر۱۰۰۰درجست.اخه کی هستی؟!چه انتقامی میخوای بگیری؟!رفتم فلشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبذارم تو اتاف که دیدم در اتاق بازه من که قفلش کرده بودم!رفتم تو با همون لباسای خیس اینکه سرگرد بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مگه نگفتم نیا اینجا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من یه سرگردم اجازه نمیگیرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اما اینحا خونه ی منه و منم صاحب خونه پس وقتی اجازه نمیدم نباید بیای تو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اما من میام میشه بگی چه خبره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نوچ حال هم بیرون عجب رویی داره ها تو خونمه میگه من اجازه نمیگیرم پرووو به سنگ پای قزوین گفته برو کنار من هستم!داشتم هولش میدادم که یهو برگشت و تعادلمو از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست دادم و افتادم تو بغلش و اونم خورد زمین نگاهم گره خورد توچشاش خیلی اروم بود چقدرم سیاه بود دوتاتیله ی سیاه که تو ظلمتشون گم میشی !وایییییی!من الان رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگردم؟!عجب روز پردردسری بود ها تو یه روز دوبار افتادم روش خدا اخرتمونو خیر کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو اتاقا یکی رو انتخاب کردم و وسایلامو گذاشتم چی تو اون اتاقه که گفت نرم رفتم بیرون از اتاق سرک کشیدم نبود کوه یخ نگام رفت سمت اتاقی که گفت نرم خواستم بازش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنم اه قفله که اما کنار نکشیدم رفتم یه سنجاق اوردم و افتادم جونش بعد چند دقیقه باز شد رفتم تو چراغو زدم میخواستم فوضولی کنم که این غرغرو باز پیداش شد.یکم بحث
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردیم من ماجرارو پرسیدم نگفت داشت از پشت هولم میداد بیام بیرون برگشتم چون یهویی بود افتاد رو من و من خوردم زمین وقتی چشمامو باز کردم چشماشو دیدم چقدر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش وحشی بود عین گرگ درنده اما غم خاصی داره توش.هنوز تو بغلم بود اما فکر میکرد.(خوب یه بوسم کن تموم شه دیگه)چی میگی تو اصلا تو؟! وای پاک دیوونه شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگشتن با این کوه یخ اینجوری کرد منو (اولا خودت دیوونه بودی ننداز سر دختره. منم وجدانم یا صدای درون خودتم برج غرورو کوه یخی ها یادت رفته؟) من پیش این کم میارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه!پاک زده به سرم دارم با خودم دعوا میکنم خود درگیریه دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلوفر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع بلند شدم از روش و گفتم:جات راحت بود جم نمیخوردی ها یکم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ییا طلب کارم شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فوضول خان کی میری؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باهم میریم اخر هفته اونم ماموریت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمرا باتو بیام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ازخداتم باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نیست دیگه زوره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لحظه گر گرفتم داشتم مثل قدیما کل مینداختم!یاد وصیت بابا افتادم همون نیلوفر شیطون قدیم بابا شو.چشم بابا قربونتون برم چرا رفتین مطمئنم دید که ناراحتم گفت:چیز بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم ببخشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه خیر آقا فضول برو ساندویچ درست کن من بیام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه پس اومدی بخوری بخوابی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعادتمه با هم خونه هام چه بشناسم چه نه راحت باشم البته تا هم خونگی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من بلد نیستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چییی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بلدنیستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دروغ گو و پریدم دنبالش یکم رفت و بعدبا اخم برگشت این چرا اینجوری شد؟یهو از کنارم رد شد و یه تنه بهم زد وا خدا شفا بده وقتی خواست بره اتاقش گفت:فکر نمی کنی برا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختری که پدر مادرش مرده این همه خوشحالی بده؟و بعد رفت تو راست میگفت یادمه اما بابا خودش گفت ما هیچ وقت برا مرده گریه نمیکردیم چون شاد بودیم میره پیش خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی خودمم نمیدونم تو نیم ساعت چیکارم کرد؟!وا مگه اون قراره کاری بکنه؟!من هنوز اون کوه یخم اما هیچ وقت اینو نخواستم من برادرمو از دست دادم تو بیستو دو سالگی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعشقمو گرفتن شهابمو کشتن!نابودم کردن هرکی بود بدتر نمیشد؟!رفتم پایین وضو گرفتم و دوست همیشگیمو گرفتم بغلم و خوندمش قرآن منبع آرامشه و بعد نماز خوندم و بعد رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاناپه دراز کشیدم قران رو گرفتم بغلمو گفتم:سلام رفیق میدونم صاحبت اون بالاست پس حرفامو بهش بگو بهش بگو چرا اونارم ازم گرفت من تنهام حالا خیلی تنها خدا جونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیشه بغلم کنی ؟خیلی تنهام خیلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونی قرآن جونم من بی گناهم زمونه منو اینجوری کرد به خدا بگو بذاره گریه کنم چرا گریه رو ازم گرفت این بغض درد داره به خدا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهاش بد برخورد کردم رفتم پایین معذرت خواهی کنم رو کاناپه بود و قران رو بغل کرده بود با خداش حرف میزد که چقدر تنهاس صداش چه بغضی داشت اشک تو چشمام حلقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزد مگه چند سالشه؟خیلی سختی کشیده معلومه داره التماس میکنه گریه کنه خدایا کمکش کن من خیلی بد رفتار کردم اونکه شاد بود!ای لعنت به من لعنت.این همکارمه چی میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که دیگه نمیدیدمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلوفر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خواب بیدار شدم آخ که افلیج شدم من رو کاناپه خوابیدم باز بلند شدم دستو صورتمو شستم و رفتم صبحونه حاضر کردمو خوردم و رفتم پایین چند دور اطراف باغ دوئیدم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم باشگاه و شروع کردم به ورزش داشتم تمرکز میکردم تو یه نقطه تا حرکاتمو دستم بگیرم و تمرین کنم که احساس کردم کسی پشتمه برگشتم و با یه لگد زدم تو پهلوش اا خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه سرگرده!رفتار دیروزش یادم اومد من همون نیلوفرم .اخم کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کاری داشتین صدام میکردین انگار همیشه عادت دارین اینجوری بگردین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چجوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عین دزدا یواشکی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوردی سرگرد شستمتو پهنت کردم رو بند حالا خشک شو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدم حرف نمیزنه زل زده به صفت بنده و از بالا تاپایین آنالیز میکنه به خودم نگاه کردم لباسام که مناسبه پس چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کاری داشتین؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه نداشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوا تعادل روانی نداره ها والله دیگه تو که دمت کوک بود.اصلا مهم نیست برو بابا فردا آخر شب ساعت دوازده پرواز داریم به پاریس برا ماموریت اما قرار نیست کنترل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنندشونو بشناسن سرگردم نمیدونه من کنترل کنندم یا همون دستور دهنده پس یه هویت پنهان میسازم و احتمالا بنده هم از این دسته گلی که به آب دادم و گفتم سرگردم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماموریت حضور دارم که عالیه.رفت بیرون و منم بعد نیم ساعت برگشتم نبود همه جارو دید زدم نبود پس کجاس!رفتم پایین صدای شلپ شلپ آب میومد یواش رفتم جلو استخر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه مرد بودی آهان گرفتمت میبری باز فلش بذاری؟!فرصتتم خوبه با مایو فکر کردی نمیفهمم؟!اومده بود بیرون قسمت کناره ها پشت به من بود که پریدم از پشت دستامو گره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم چون دویده بودم باهم افتادیم تو آب یاد انتقامم افتادم پدرم مادرم شروع کردم زدن تو آب ولی انصافی طرف بالاش لخت بود تو آبم میچسبید درسته از شدتش کم میشد ولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینم چیزیه همینجور میزدم که از بی توجهی یه لحظه دستمو گرفت و پیچوند و خودش سرش و از سمت شونم آورد سمتم وااای اینکه سرگرده باز عین میرغضب زل زده به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببخشید من فکر کردم دزده خیلی جدی گفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کدوم دزد با مایو میاد استخر؟حالا چرا استخر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(راست میگه ها دروغ پیدا نکردی؟)چه دروغی من فکر کردم اونان.(اونا با مایو میان؟!) خفه بابا خودم با خودم دعوا دارم جدی گفتم همینیه که هست و از آب اومدم بیرون و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون موند عضله هاش و بدن سفیدش تو اون آب عالی میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خواب بیدار شدم همه جارو گشتم نبود فکر کردم ورزش کنه یواش طبق عادتم رفتم تا بابت شب عذر خواهی کنم دیدمش از پشت رفتم سمتش که یهو برگشت و با پا زد تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپهلوم!آیییییییی دیوونه ی سادیسمی.احمق سریع اخماشو کشید توهم یعنی انقدر ناراحتش کردم اما ولش عذر خواهی نمیکنم برگشتم اومدم بالا یه مایو برداشتم و پوشیدمو رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستخر که یکم حال کنم فردا نیمه شب پرواز داشتیم به سلامتی اما خیلی کنجکاوم بدونم این کنترل کننده یا رئیس کیه که سرهنگ نمیخواد بگه.یه بار رفتم تو اب بعد اومدم رو لبه که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیرجه بزنم که دست یکی دورم حلقه شد نمیدونم چقدر زور داشت که پرت شدیم تو استخر نگاش کردم اینکه سرگرده چشماشو بسته بود و هی میزد یکی زد تو رونم با پاش که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردم دیگه تحمل درد نداشتم میخواست مشت بزنه از بی توجهیش اسنفاده کردمو دستشو پیچوندم و از پشت کنار شونش نگاش کردم تا منو دید جدا شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببخشید فکر کردم دزده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقا این چجوری سرگرد شده؟یکی به این بگه کدوم دزد میاد استخر که مجهز باشه و مایوهم داشته باشه تا یه شنای کوچیک بره!خدایا شفاش بده دیوانست.رفت از اب بیرون منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدم شنا زهرم شد از اب اومدم بیرون آخخخخخ بدنمو داغون کرد احمق سادیسمیییییی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلوفر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدم بالا و سریع تو اتاق لباسامو عوض کردم عجب گندی زدم عجججببب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حوصله نشسته بودم که نگام رفت سمت تلویزیون بازش کردم که دیدم فیلم خارجی روشن تاریک رو میده(twilight)من عاشق این فیلم بودم تو ۱۴سالگی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهی کشیدمو رفتم یه بسته چیپس برداشتمو و فیلمو نگاه کردم خیلی جدی انگار میخواستم برم تو تلویزیون یکی نشست کنارم بافاصله(نه بیاد ور دلت؟)خدایا این همه جدیت یهو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپر؟!سنگ بودنم میگرفتی دیگه!(ناشکری گناهه حسن جان!)جان؟؟!!!!حسن کثیفه رو گفتی الان؟!(ناخن بلند واهو واهو واه)خفههه باووو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم تلویزیون ببینم که جای صحنه دارش اومد خاک بر سرم به اطرافم نگاه کردم نبود پس این کنترل کجاست آبروی نداشتم رفت که نبود بلند شدم همه جارو گشتم جاهای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباریک تر میرفت که دیدم کنترلو نمیتونم پیدا کنم پریدم تلویزیونو از پریز کشیدم تا من بیام دکمه ی اینو از پشت پیدا کنم هزار سال گذشته!سرگرد داشت خندشو می خورد منم عین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی ؟!سنگ پای قزوین که معلومه هیچ خجالتم نکشیدم.یهو از دهنم در رفت:از لحظات خوب استفاده می کنین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن چیکار کنم کن دنبال کنترل بودم اون دوتا چشم داشت ۵،۶تا هم قرض کرده بود و چنان زل زده بود به تلویزیون انگار میخواد فرار کنه رفتم اشپزخونه از فریزر دلمه ها رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اوردمو گذاشتم تو فر گرم شه !خدا رحمتت کنه مامان!دلم برات تنگ شده مامان این دستپخت تو بود قربونت بشم قربون خنده هات که الان ندارمشون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی دلمه ها گرم شد رفتم سرگرد و صدا زدم و غذا رو باهم خوردیم بعد ناهار ظرفارو شستم و رفتم بالا تا چمدونمو حاضر کنم لباسای راحتیو لازمو برداشتم با تبلت و لب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاپ و تجهیزاتو و ام پی تری و موبایل و...بعد اماده کردن وسایلم رفتم پایین خواستم برم تو باغ که دیدم سرگرد لباس سیاه پوشیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجا سرگرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باید بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرویی زیر لب نثارم کردو:_دارم میرم خونه ی رئیس ماموریت فوضولی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مگه بلدی خونشو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله تو ونک تو خیابون.....تو کوچهی.....پلاک ده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایاااا چییی گفت؟!این داره دنبال من میگرده؟!!این که خونه منه؟!خونه ی شخصیت پنهان بنده باید قبل اون برسم تا خونه رو نگرده اگه بگرده با توجه عکسام تو ماموریتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیفهمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجایی تو؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همینجام جناب رادمند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرش هستم.سرگرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نیلوفر هستم نه سرگرد حالا به کارتون برسید. پرو عجب رویی داره به من میگه منو با اسم صدا کن بعد خودش عجبا .رفتم تو اتاق یه دست لباس سیاه پوشیدم و موهامو از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپایین جمع کردم دادم زیر بلوزم از پشت سینه هامم که با باند بسته بودم نباید بفهمه زنم که از اندام بدنم شاید بفهمه اخه فرم بدن زنا با مردا فرق داره یه سویشرت پسرانه هم از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو پوشیدم رو سرم کلاه سیاه گذاشتم و کلاه سیاه سویشرتو هم کشیدم رو کلاهم و بعد یه نقاب برداشتمو اومدم بیرون و با ماشین رفتم سمت ونک وبا سرعت مرگ رانندگی کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی رسیدم ماشینو دو کوچه قبل گذاشتمو و بعد وارد خونه شدم البته تو محل اصلی نقابمو گذاشتم و رفتم تو خونه نرسیده بود پس از بالا دیوار میاد با رانندگی منم نباید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرسه.منتظر بودم که دیدم اومد رفتم جلوش با صدا تغییر داده شده که با دستگاه انجام میشه گفتم:منتظرتون بودم سرگرد رادمند.فکر کنم سرهنگ گفته بود پنهانم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله گفته بودن. اما من باید بدونم شما کی هستین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه نیازی بود میدونستین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفت برگشت رفت ؟!!!!واقعا؟!!!این حتما بازم میاد اینجوری کرده منو قول بزنه امروز حتما میاد باید اینجا باشم ای تو روحت.روز اخری منو اینجا نگه می داری؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم داخل پخشو باز کردم اهنگ کی میتونه فرزاد فرزین پخش شد من اهنگای فرزادوخیلی دوست دارم تن صداش خیلی عالیه مازیار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفلاحی هم عالیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب رفتم از یخچال بستنی برداشتم و نشستم بخورم که احساس کردم یکی پشتمه هه باز سرگرده دیگه خواست نقابمو یهویی بکشه که دستشو گرفتمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به پام فشارش دادم آخش رفت بالا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فکر کردم گفتم برید،نه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواست حمله کنه که دفع کردم و آخرش زدم تو سینش که افتاد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره بلند شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میری دیگه هم برنمیگردی تو پرواز میبینمتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پیدا میکنم کی هستی !شاید طول بکشه اما پیدات میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغد رفت ای خدا باز نیاد این؟!باید باشم شب با لباس دیگه میرم خونه میگم رفته بودم جایی .عجب خریه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن گفتما این اینجوری نمیره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس بگو پخش هم برا خودش میخوند بستنی هم که رو میز ریخته بود چون پرتش کردم حالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیا تمیزش کن اینارو آی بمیری سرگرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیزو اینارو تمیز کردم و پخشم خاموش کردم رفتم نشستم جلو تلویزیون با یه چیپس خوب بستنی زهرمارم شد یه فیلم ترسناک داشت میداد جن گیری بود اسمش گذاشتم بمونه یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر از خواب بیدار شد و رفت چاقو برداشت تو همین لحظه شوهرش بیدار میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو میره دنبال زنش که میبینه زن با چاقو دستشو بریده و رو آینه حرفmرو نوشته که مرده میگه اول حرف مجنون یعنی تسخیر شدست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیترسه و زنشو برمیگردونه که میبینه عنبیش زرده و زیر چشمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگود افتاده.تلویزیون رو خاموش کردم این چه مسخره بازیه.آخرین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیپسم گذاشتم دهنم که دیدم از پشت ساختمون صدا میاد عجب سیریشه این سرگرد خوبه قسمتای حساس خونه دستگاه های امنیتی گذاشتم.از دوربین گرفته تا لیزر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشدم برم که پام گیر کرد خوردم زمین و صدا تغییر دهنده افتاد کمرم داغون شد اه درسته بدنم مقاومه ولی دیگه منم انسانم بلند شدم و رفتم حیاط داره میره طبقه ی دوم که باید از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو سنگ های تزئینی بره که روشون شک دهنده دیونه میافتی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم و پشت سرش صداش زدم اما نایستاد و خواست پاشو رو اولین سنگ بذاره که ازکلاه سویشرتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرفتم و کشیدم که افتادیم رو زمین پاشدم و شروع کردم غر زدن:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دیوونه شدی وقتی میخوای بری فوضولی اول خونه رو بررسی کن رو هر کدوم از اونا شک دهنده های تدریجی هست که تو آخرین سنگ بیهوشت میکنه اگه می افتادی کسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیتونست کاری بکنه چون یه سنگ اضافی اونجا هست سرت میخورد اونحا روانی.همرو با داد گفتم صدام تو داد افتضاح در اومدااا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو دختری!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای من تغییر دهنده ندارم خاک برسرم پاشدم و به طرف باغ دوییدم چرا نمیدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خونه اومدم بیرون داشتم یواش میروندم بعد چهل وپنج دقیقه رسیدم و رفتم از دیوار بالا و خونه که دیدم رئیسه اونجاس قشنگ منو از خونه بیرون کردو منم با فکر اینکه یکم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه میام رفتم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد ده دقیقه بازم رفتم تو ولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینبار رفتم داخل دیدم پشت به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن نشسته خواستم ماسکشو بکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه دستمو پیچوند آخ تو روحت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم شکست بیشور برگشتم بزنم که بلوکه کرد و بعد به معنای واقعی با ادب گفت گم شو اومدم باز بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه دیدم پشت حیاط جا برا ورود هست و انتهاش یه باغه. رفتم ده مین بعد رفتم از پشت حیاط داخل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم دید زدم که دیدم ساختمون دو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبقس و توسط سنگ های تزئینی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه تراس بالا میرسید خواستم برم بالا که یکی منو از پشت گرفت و کشید و منم افتادم رو زمین که دیدم رئیسه شروع کرد دعوا کردن که ساختمون دستگاه محافظتی دارن .اااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبر کن ببینم اینکه دختره صداش قبلا اینجوری نبود کلفت تر بود که!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی خودشم فهمید دوئید سمت باغ منم بلند شدم و دنبالش دوئیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیکار داره میکنه مگه دارم چیکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیوونه شدم صداش خیلی آشنا بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب تن صدا میتونه شبیه باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه ولی چقدر فرضه انگار رفته دو ماراتون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو غیبش زد کجاست این؟!لعنتی کجا رفت؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلوفر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنبالم بود منم رفتم تو درخت توخالی یکیشیون توش خالی بود اما دید نداشت چندمین واستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد اومدم بیرون با دیدن عنکبوت رو شونم چندشم شد با دستم زدم افتاد زمین و بعد اومدم تو خونه دستامو شستمو و لباس عوض کردم از در پشتی زدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی رسیدم خونه ساعت ۱۱ شب بود پریدم حموم وقتی اومدم بیرون لباس پوشیدم و چمدونم رو برداشتم به در سرگرد زدم چیزی نگفت درو باز کردم نبود رفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم رفتم فرودگاه سوار هواپیما شدم از الان ما دیگه همو نمیشناسیم رفتم سمت صندلیم و نشستم بعد چند ساعت رسیدیم و از هواپیما پیاده شدم و رفتم وسایلم رو تحویل بگیرم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت وزن اضافی داره!وا اخه ایران که وزن مجازش از اینجا کمتره مجاز نشون داد پولی رو که خواستن دادم وقتی چمدون رو برداشتم واقعا سنگین شده بود با زور بردمش تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاکسی و ادرس رو دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول باید میرفتم یه هتل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو راه یه پسرم سوار کرد که ماشالله میچسبید به من منم اخر عصبانی شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_we are just two person in the a big taxi you are next to me.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_excuse me.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعنیشونم:ما فقط دو نفریم تو یه تاکسی بزرگ شما کنار من بشین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببخشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکشید کنار وقتی رسیدم هتل رفتم تو اتاق از قبل رزرو شدم و سریع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامم در نیاوردم چمدون رو گذاشتم رو تخت و بازش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پاکت بزرگ بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازش کردم عکس یه پسر خوشتیپ بود همش اخرشم یه نوشته بود:داداشت خیلی خوشگله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچییییی؟ای وااای خدا!!!وصیت بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداداشی که من نمیدونستم،نااامه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچطور یادم میره؟!چطور؟!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا موبایلم شماره ی سرهنگ گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir