پارت هفده :

شاید اولین بار بود که حس و حال صحبت با یاشار را نداشتم. دلم می‌خواست در سکوت از غذایمان لذت ببریم. ولی برخلاف همیشه، به نظر می‌آمد او دلش حرف زدن می‌خواهد.

- خلاصه منم به زور دکش کردم مردک رو.

فکر کنم فقط همین تکه آخر حرف‌هایش را مت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.