پارت هفتم :

اخم روی پیشانی‌اش نشست. ناگهان لیوان و بطری آب را روی میز کوبید و پلاستیک را برداشت. آن را باز کرد و با وحشت تک تک ورق‌های قرص را از داخل جعبه‌ها بیرون کشید. مادرش از هیچ‌کدام نخورده بود. از صبح تا الان باید سه وعده می‌خورد!

فوراً برگشت و با ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.