پارت هشتاد و سوم

زمان ارسال : ۲۱۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه



فصل38

مراسم سوم و هفتم مادرم یکی شده بود. امین با مردهای فامیل توی قسمت مردانه بود و من هم قسمت زنانه. یک گوشه نشسته بودم و در خودم فرو رفته بودم. دیگر اشکی نداشتم که بریزم. چشمانم از بس گریه کرده بودم و شب بیداری کشیده بودم، س ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.