اولویت اول به قلم سعیده براز
پارت چهل و پنجم :
دایی و زن دایی که می روند، من می مانم و طاها و سه فرش و کلی پتو که اگر تا شب شسته نشوند و پهن نشوند، بو می گیرند.
طلبکار به طاها نگاه می کنم.
ـ الان خوب شد طاها؟
طاها در حال پارو کردن فرش است و می گوید:
ـ به من چه؟ مگه من چیکار کردم؟
ـ اینقدر غر زدی تا همه ی کار ها افتاد گردن خودمون.
با تنی خسته، به دست های تاول زده ام نگاه می کنم.
ـ ما چجوری این همه فرش و پتو رو بشوریم؟
رقیه
00عالی بود این پارت😂