پارت چهل و پنجم :

دایی و زن دایی که می روند، من می مانم و طاها و سه فرش و کلی پتو که اگر تا شب شسته نشوند و پهن نشوند، بو می گیرند.
طلبکار به طاها نگاه می کنم.
ـ الان خوب شد طاها؟
طاها در حال پارو کردن فرش است و می گوید:
ـ به من چه؟ مگه من چیکار کردم؟
ـ اینقدر غر زدی تا همه ی کار ها افتاد گردن خودمون.
با تنی خسته، به دست های تاول زده ام نگاه می کنم.
ـ ما چجوری این همه فرش و پتو رو بشوریم؟

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • رقیه

    00

    عالی بود این پارت😂

    ۲ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.