پارت چهل و ششم :

سفره را که می چینم و ظرف کتلت تزیین شده را وسط سفره می گذارم، امین ابرویی بالا می اندازد و در حالی که چهار زانو سر سفره نشسته است، می گوید:
ـ بچه چه بویی راه انداختی؟ آشپزی هم بلدی؟
تار مویی که جلوی دیدم را گرفته است، پشت گوشم می اندازم و با افتخار بله ای می گویم.
طاها سریع یکی از کتلت ها را برمی دارد و داخل دهانش می گذارد.
ـ بابا این دختر از هر انگشتش یه هنر می باره، آشپزی عال

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • رقیه

    00

    قلمت بی نظیره

    ۲ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.