پارت چهل و چهارم :

به چشم های طاها که از شدت خواب آلودگی کوچک تر از همیشه شده بودند، نگاه می کنم و لبخند می زنم.
ـ حرف دل تو، حرف دل منم هست، ولی ما از آینده خبر نداریم. نمیشه از الان هر کاری دلمون خواست بکنیم، من به مامانم یه قولی دادم که مواظب رفتارم باشم، خونه ی شما هم زندگی می کنم، درست اما مهمونم باید حرمت خونتونو نگه دارم. فکرشو کن اگه یه وقت مادر و پدرت ما رو تو یه موقعیت نامناسب ببینن چی میشه؟
ط

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • بنین

    40

    اصلا من اومدم چشمم به این همه پارت رایگان خورد چقدر ذوق کردممم..🙊

    ۲ هفته پیش
  • رقیه

    10

    بی نظیری

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.