پارت چهل و پنجم :

دایی و زن دایی که می روند، من می مانم و طاها و سه فرش و کلی پتو که اگر تا شب شسته نشوند و پهن نشوند، بو می گیرند.
طلبکار به طاها نگاه می کنم.
ـ الان خوب شد طاها؟
طاها در حال پارو کردن فرش است و می گوید:
ـ به من چه؟ مگه من چیکار کردم؟
ـ اینقدر غر زدی تا همه ی کار ها افتاد گردن خودمون.
با تنی خسته، به دست های تاول زده ام نگاه می کنم.
ـ ما چجوری این همه فرش و پتو رو بشوریم؟

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • رقیه

    70

    عالی بود این پارت😂

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.