پارت چهل و سوم :

به زور چند تکه شکلات به طاها می دهم اما طاها از همین حالا شروع به چرت و پرت گفتن کرده است.
ـ امین پاشو بریم یه دور دیگه با هم کشتی بگیریم، الان یه قدرتی تو خودم حس می کنم که می تونم ضربه فنیت کنم.
امین آرام روی شانه اش می زند.
ـ باشه، باشه. فعلا بشین این از سرت بپره اون وقت دوباره خواسته اتو تکرار کن.
هر چه می گذرد اوضاع به جای اینکه بهتر شود، بدتر می شود. حالا طاها دست دور گردن م

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • sans

    00

    👏👏👏

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.